رشک به دریا


ای دریا!
چرا نمی‌توانم
مثل تو باشم؟
آسمان بغرد
یا زمین بلرزد
تو سر جایت ایستاده‌ای
و میگذاری مرغان ماهیخوار و کاکائیها
بر فرازت بال بگشایند
و ماهیان قزل‌آلا و دلفینها
در آغوشت دم بجنبانند.

خانه‌بدوشی و تباهی
مرا نشانه گرفته
اما فکرِ کارهای ناتمام
نمی‌گذارد که توقف کنم.

ایکاش من
مثل تو بودم
تا از کنار نیمکتهای ساحلی که میگذشتم
میتوانستم به خانه‌بدوشان لبخند زنم
و دست بسویشان دراز کنم.

مجید نفیسی
ششم فوریه ۲۰۱۴

 

Envying the Sea

 

Oh, sea!
Why can’t I be
Like you?
If the sky roars
Or the earth trembles
You stay in place
And let seagulls and pelicans
Open their wings over you
And trouts and dolphins
Shake their tails in your bosom.

Homelessness and decay
Are aiming at me
But the thought of unfinished works
Does not let me stop.

I wish I were
Like you
So when passing by beach benches
I could smile at the homeless
And extend my hand to them.

Majid Naficy
February 6, 2014