خبر تکان دهنده است. صبح سهشنبه، چهاردهم مرداد ماه (پنجم آگوست) پلیس ترکیه پیکر بیجان سید جمال حسینی (اسفندیار بهارمست) سردبیر خبرگزاری هرانا و از مسئولان ارشد مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (HRA) را در منزل وی، در پشت میز کارش و در حالی که قطراتی از خون بر صورت و برخی نقاط منزل وی دیده میشد، یافت."
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
ای وای!
بالا نوشته ای است که درست چهارسال پیش تقدیم شد. جمال هم مانند بیشمار دیگر ایرانیان آزادیخواه جان شیرین خودش را در سکوت مطلق ماشاءالله خبرنگاران ایرانی و انیرانی و مدافعین موضعی حقوق بشر بر سر رهایی ایران، ایرانی و جهان از نکبت اصلاج ناپذیر حاکمیت فاشیسم دینی ایرانی کُش و ایران ویران کُن از دست داد.
به نوشتۀ پُر مغز دماوند در اینباره گوش هوش دهید:
"جمال حسینی، پناهنده سیاسی و فعال حقوق بشر بود که صبح ۱۴ مرداد ۱۳۹۴ پیکر بیجانش در پشت میز کارش در شهر نوشهیر ترکیه پیدا شد.
پلیس جنازه او را هنگامی یافت که قطرات خون بر بدن و نقاطی از خانهاش قابل مشاهده بود.
جمال حسینی از بنیانگذاران و فعالان پرکار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و سایت هرانا بود. فعالیتهای شبانهروزی او برای دفاع از مدافعان و فعالان داخل کشور برای افرادی که مسائل این حوزه را دنبال میکنند، تحسینبرانگیز بود.
پلیس و دولت ترکیه تاکنون دلیل قطعی مرگ مشکوک او را بیان نکرده است.
این در حالیست که در روزهای گذشته، خبر ناپدید شدن جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد سعودی در رسانهها بازتاب گستردهای داشته است.
او آخرین بار چند روز پیش هنگام ورود به کنسولگری عربستان سعودی در استانبول ترکیه مشاهده شد اما پس از آن دیگر اثری از او دیده نمیشود.
بیم آن میرود که دولت سعودی جمال خاشقجی را به نحوی سر به نیست کرده باشد هرچند سعودیها قاطعانه این مسئله را تکذیب میکنند.
فارغ از صحت و سقم این ماجرا، نگاهی به پوشش خبری کاملا متفاوت خبرنگاران و رسانههای فارسی زبان در داخل و خارج از کشور به این دو واقعه که هر دو در ترکیه رخ دادند، نکات جالب توجه و در عین حال دردآوری پیش چشمان ما قرار میدهد.
رسانههای فارسی زبان، خبرنگاران آنها و فعالان مدنی ایرانی، علیالقاعده، باید اولویت خود را معطوف به مرگ مشکوک فعال حقوق بشر هممیهن خود کنند. آنها از رسانههای خود حقوق میگیرند و در این راه پا گذاشتهاند تا در وهله اول، صدای مردم بیپناه ایران در برابر حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی باشند.
اما نگاهی به خروجی این رسانهها از تهران تا لندن و پراگ و صفحات روزنامهنگاران آنها در شبکههای اجتماعی، در مواجهه با دو ماجرای مربوط به جمال حسینی و جمال خاشقجی، به روشنی نشان میدهد که پوشش خبری و دغدغه روزنامهنگاران و رسانههای ایرانی برای روزنامهنگار سعودی بارها و بارها از هممیهن فعال دردمند حقوق بشرشان بیشتر است؛ البته اگر بسیاری از آنها کوچکترین واکنش یا پیگیری درباره مرگ مشکوک جمال حسینی انجام داده باشند (که ندادند).
این دورویی دلیل مشخصی دارد: بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی، دلبستگی درونی و فکری به جمهوری اسلامی دارند و از درد میهن و مردمش بیبهرهاند. این دلبستگی باعث میشود تا هر خبری علیه دشمنان منطقهای جمهوری اسلامی به ابزاری مناسب نزد آنها بدل شود تا این نکته را به مردم ایران القا کنند که اگر جمهوری اسلامی، این فرقه تبهکار، میکشد و در بند و شکنجه میکند، آسمان بقیه نقاط دنیا هم همین رنگ است. بنابراین راضی باشید و دم برنیاورید.
«تقلیل مرارت» به جای «تقریر حقیقت» به کارویژه بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی تبدیل شده است."
تنها راه رهایی، تلاش بی امان برای سرنگونی کلیت حاکمیت اصلاح ناپذیر فاشیست ها میباشد. تحریم های کمر شکن و کپی برداری از مُدل رهایی بخش در آفریقای جنوبی و برمه نقشه راه است.
دور نیست، رهایی اصلاً دور نیست.
"تنها حقیقت است که رهایی میبخشد"
تبریک
این روزنامه بگاران "ایرانی" که بهشون اشاره میکنید، هیچ نوع دلبستگی از نوع درونی یا برونی به جمهوری اسلامی نداران. اینها پول میگیرن که بی شرف باشن