قایق پر گل
ثریا پاستور

روزی من
سوار بر قایق پر گلی
سفری خواهم داشت
به ان سوی مرزهای حیات
بر آب های پوشیده ز موج
گلزاری خواهم ساخت
ز گل های زمان
همراه با پیک سحرگاهان
هزاران گل خوشبو را
سوار بر امواج دریا ها
خواهم فرستاد
از بهرتان
نشانی گلستان عمرم را
خواهم رساند
به دل هاتان
در انتظار دیدارتان
با بوسه ای
بدرقه ی راهم
با شمعی
بهر تاریکی شب هایم
با جرقه ی از آتش
بهر سردی بسترم
با ترانه ای عاشقانه
بهر سکوت لحظه هایم
با قلم و کاغذی از گل یاس
بهر سروده ها و دلتنگی هایم
روزی من
سوار بر قایق پر گلی
سفری خواهم داشت
به آن سوی مرزهای حیات

 

ثریا پاستور