بوی باروت؛ بوی C4؛ کتراکس؛ تی.ان.تی؛
خبر جنگ، خبر مرگ، خبر تورم و کمبود آب و گندم؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

توپ، تانک، مفصّل؛ نعناع ـ دوسیب، معسّل؛
توپ، تانک، فشفشه؛ بـــــــــــــــــــــــــــوق!
صدای بوقُ شنیدی؟ این صدای پارازیت بود؛ صدای سانسور؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

خبر مذاکرات لعنتی، جوکای عمر طویل جنتی؛
چک و چونه، جنگ اعصاب، بحث بی‌خود با یه مشتی پاپتی؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

مگه نفت فروش می‌رفت پولش تو جیب ما می‌رفت؟
اگه نفت فروش نره چطور می‌شه؟ دودش تو چشم ما می‌ره؟
سؤالای بی‌جواب، جوابای واضح، دل پر حسرت و دستی کوتاه؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

پشم‌های مهبل مریم نمازی؛
نماز جماعت زن‌های لخت؛
به امامت پلیس اسلام و خدا؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

خاطرات تلخ اون هاله‌ی نور؛
خشکی ارومیه، زاینده‌رود؛
تن‌پلات رنگای سبز و بنفش؛
روی افکار عمومی، روی افکار خصوصی؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

وطن فساد میلیاردیِ کِش؛
همه‌ی هم‌وطنا؛
بروجردی، زنجانی، لاریجانی؛
همه با یک نام و نشان؛
به تفاوت هر رنگ و زبان؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

سازمان‌ها و ادارات، همه بی‌پیکر و در؛
و سر و کله زدن با یه مشت اوسکل خر؛
پول تلخ شیرینی به بچه‌ها؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

مانیفست فمینیستی، ای طلا بانوی ناب خاوری؛
ابَر بیلاخ تاریخ، کانادا، ممدرضای خاوری؛
بهار آمد و شمشادها جوان شده‌اند؛
اثر فاخر استاد بیژن خاوری؛
با اینا زندگیمُ در می‌کنم؛
با اینا خستگیمُ سر می‌کنم؛
آقا فرهاد تو با چی زمستونُ سر کردی؟

خلاصه، اوضاع خرابه آقا فرهاد؛
راستی گفتی تو با چی زمستونُ سر کردی؟
بوی عیدی؟ بوی توپ؟ بوی کاغذ رنگی؟
خوش به حالت!