در سالهای آغازینِ جنگ جهانی اوّل زمامدارانِ آلمان با اعزامِ گروههای جاسوسی و حمایت نظامی در ایران، افغانستان و کنارۀ خلیج فارس پایگاههایی برای خود ایجاد نمایند تا از طریقِ پیوند بین عُثمانی، ایران و افغانستان حلقۀ ارتباطی تنگاتنگی برای محاصرۀ هندوستان ایجاد کنند.
این طرح نتیجۀ تصمیمی بود که عثمانیها اتخاذ کرده بودند. براساس تصمیم انورپاشا(از فرماندهان ردهٔ بالای ارتشِ عثمانی و رهبر قیام تُرکانِ جوان، او فرماندهی کّل ارتش عثمانی را هم در جنگ بالکان و هم در جنگ جهانی اوّل بر عهده داشت) ، وزیر جنگ عثمانی، گروه های آلمانی وظیفه داشتند که با سفر به افغانستان، امیرحبیباللهخان ـ پادشاه افغانستان، را به جهاد علیهٔ انگلیسیها در هندوستان تَرغیب نمایند.
به این منظور دو گروه تشکیل شد. گروه اوّل به سرپرستی ویلهلم واسموس شکل گرفت که وزارت امورخارجه آلمان، افراد با تجربهای چون ستوان اسکارفن نیدر مایر، جغرافیدان، و پروفسور اِریش سوگمایر، جانورشناس، را نیز با او روانه کرد. این گروه در شهر حَلَب به دیگران پیوستند.
این دو گروه در ژانویههٔ ۱۹۱۵میلادی به بغداد رسیدند، امّا به دلیلِ اختلاف نظرهای جدّی که بین آنها به وجود آمده بود، واسموس گروه را ترک کرد و به تنهایی تصمیم گرفت علیهٔ منافعِ انگلیسیها در جنوب اقدام نماید. اسکارفن نیدر مایر جای واسموس را گرفت تا برای اجرای مأموریت عازم افغانستان شود.
نیدر مایر همراه ۳۵۰ نفر صاحب منصب و سرباز راهی افغانستان شد. او مسیر کرمانشاه ــ دولتآباد ــ اصفهان ــ یزد ــ کرمان ــ بلوچستان ــ هرات را برای عبور از ایران و رفتن به افغانستان در نظر گرفت.
نیدر مایر پس از توقفّی کوتاه در افغانستان تصمیم گرفت به ایران بازگردد. این در حالی بود که به نوشتۀ او «دریافته بود که ما هرگز نخواهیم توانست این امیر [حبیباللهخان] وحشتزده را که علایم و نشانههای دوران را نمیشناسد به اقدامی خَصمانه علیه انگلستان براَنگیزیم.» نیدر ملبّس به لباسِ بازرگانان ایرانی وارد کشور شد و هنگام ورود، به سفارت امریکا در تهران، که حافظ منافع آلمان بود، پناه برد.
هنگامی که جاسوسانِ روسی از حضور نیدر در تهران آگاه شدند، او به همیاری میرزا ابوالقاسمخان کحالزاده، منشی سفارتِ آلمان در ایران، به همدان رفت و از آنجا از طریق خاک ترکیه به برلن رهسپار گردید.
نیدر مایر پس از مراجعت به برلن از طرف ژنرال فالکِن هاینْ، فرماندۀ کّل قوای آلمان در شرق، مورد تمجید قرار گرفت و ژنرال صریحاً اظهار کرد: «عمل نیدرمایر و همکارانش در مورد رسیدن به افغانستان و ملاقات با حبیباللهخان، امیر افغانستان، را باید معجزه دانست.»
نیدر مایر پس از ورود به برلن به حضور ویلهم دوم، اِمپراتور آلمان، بار یافت و به پاس خدماتی که برای کشورش انجام داده بود، به درجۀ سرهنگی ارتقا یافت و به دریافت یک قطعه نشان صلیب آهن، که عالیترین نشان آلمان در ایام جنگ بود، مفتخر گردید.
درین تصاویر ایشان را با لباسِ ایرانی و یونیفرمِ سرهنگی ارتش آلمان میبینیم.
منبع: اسکارفن نیدرمایر، زیر آفتاب سوزان ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۲۱۱.
دوباره سَر و کلّهٔ آن ناشخصِ پاچه بوسِ اِنگلیسیها پیدا شد... :)))
پدرسوخته لااَقل جرأت ندارد دراینجا صحبتی به میان آورد تا ببینیم در زمینهٔ تاریخ ایرانِ معاصر چند مردِ حلاّج است.