تصویری بی نظیر و تاریخی از اعدامِ ميرهاشم تبريزی (معروف به میرهاشم دَوَهچی از روحانیان محله دوهچی «شتربان» و سرخاب تبریز بود).
ميرهاشم تبريزی از مردمان بی عقيده – خودخواه – جاه طلب – بسيار حريص و دسيسه کار و استفاده جو و باصطلاح عوام بوجار لنجان (اين مثل در مورد افرادي گفته ميشود كه همواره به سمت مركز قدرت رو ميآورند و عقيدهٔ پا برجايي ندارند) بوده است.
وی در ابتدا درجبهه موافقان مشروطه و عضو انجمن تبریز بود ولی با شدت گرفتن مخالفت های محمدعلی شاه و بمباران مجلس و کشتار آزادیخواهان، او نیز به دستور پنهانی شاه در تبریز علم مخالفت برافراشت و بکمک روحانیان دیگر مثل میرزا حسن مجتهد، انجمن اسلامیه (از سنگرهای مهم مقابله با مشروطه خواهان تبریز) را تأسیس کرد.
ادوارد براون در کتاب انقلاب ايران تأليف خود راجع باين شخص چنين می نويسد :
"در نيمه دوم اکتبر و آغاز نوامبر ۱۹۰۶ که شورش در تبريز برخاست، وهله اول عليه سيدی بنام ميرهاشم مردی دسيسه کار و نقشه کشی عيار که سرانجام با امام جمعه مرتجع که يک روحانی ستم پيشه (حاج ميرزا عبدالکريم مقتول در سال ۱۳۳۶ قمري) بود از شهر بيرون گرديدند". در تهران بود که در دوره اول به نمايندگی مجلس انتخاب گرديد و در مدت اقامت خود در تهران با محمدعلی شاه بند و بست کرد و پس از يکی دوماه به تبريز بازگشت و انجمنی بنام انجمن اسلاميه تشکيل داد و کسانی مانند ميرزاحسن مجتهد که ابتدا نسبت بمشروطه حسن نيت نشان داده ولی بعد بمناسبت اقدام انجمن تبريز درباره پسرش که احتکار غلات کرده بود از آزاديخواهان کينه ای در دل داشت با ميرهاشم و ديگر ملايان و آخوندها انجمن اسلاميه را تشکيل دادند و ميرهاشم جدا بر ضد مشروطيت شروع باقدامات نمود.
مخبرالسلطنه که در اين هنگام (۱۳۲۶ قمري) والی آذربايجان بوده در صفحه ۲۲۶ کتاب خاطرات و خطرات تأليف خود در اين باب چنين می گويد:
"قنسول روس مشغول تدارک انجمن اسلامی ... آشوب بالا گرفت مقارن اين حال انجمن اسلامی دردوچي عرض اندام کرد. ميرزاحسن مجتهد رئيس انجمن است، ميرهاشم مدير. ميرهاشم را يکدو مجلس ديده بودم . صحبت با او کرده بودم مرد عاقلی بود و طرف با شيخ سليم که خود را مشروطه ميدانست و ميرهاشم را ضد و به قاليجه راه نميداد. در اين اثناء تيری در خانه مجتهد انداخته شد، گفتند به پای ميرهاشم تصادف کرد. بين دوچی و سرخاب از طرف استبداد، خيابان و نوبر از طرف آزاديخواه ها جنگ درگرفت. واسطه انجمن اسلامی و تهران قنسول روس است". عملياتش تصادف کرد با توپ بستن مجلس بالاخره مدت يکسال چه در شهر و چه در خارج شهر به ضديت مردم مشروطه طلب مشغول بود.
ميرهاشم تبريزی پس از فتح تهران تغيير لباس داده بحدود لواسان و از آنجا به مازندران فرار کرد و خود را در آنجا بعنوان طبيب معرفی نمود. چون اختلافاتی در گفتار و کردار او مشاهده کردند مورد بدگمانی مردم واقع شد. امير مکرم لاريجانی او را گرفتار کرد و به تهران فرستاد و تسليم دادگاه انقلابی نمودند. پس از يکساعت محاکمه، قضات دادگاه باتفاق آراء رأی بر محکوميت و اعدام وی دادند و پس از چند ساعت از گذشتن حکم در روز ۲۲ رجب ۱۳۲۷ قمری در ميدان سپه بدار آويخته شد.
ادوارد براون در کتاب انقلاب ايران در اين باره می نويسد :
"باری در ۸ آگست ۱۹۰۹ ميرهاشم مرتجع سرشناس تبريز که ميکوشيد با برادرش به مازندران فرار اختيار نمايد بازداشت و هر دو پسين روز بعد آويخته شدند لوحه ای که گناهان او بر آن نوشته شده بود بسينه اش نصب نموده و اجازه داده شد که تا ۲۴ ساعت با اين سياهه گناهان، بالای دار بماند و هزار ليره انگليسي (پنجاه و چهارهزارريال) دارائی او را حکومت مصادره کرد.
با سپاس از این مقاله آموزنده. عجب دراز دیلاقی بوده این میر هاشم گوربگور شده.