یاد تمام آن نوچ نوچ گفتن های جامعه می افتم زمانی که ما را کنار دریا شاد و بی حجاب می دیدند و فکر می کردند خراب و فراری هستیم. نه من خراب بودم و نه مادرم عقب افتاده بود، قانون تان خراب بود و ما را سالها به عقب راند. میان مان دیوار کشید....اگر پای قانون تا رختخواب مان هم کشیده نمی شد آدم ها حرمت داشتند، آنگاه در فضای عمومی نیز ما کمتر پنجه بر صورت هم می کشیدیم و همدیگر را با تندی و بی رحمی قضاوت نمی کردیم....

متن کامل از اینجا:

 

زخم های یک دنیای خالی از مدارا...
من کم ندیدم کسانی را که به مادر و خواهرم فقط و فقط به دلیل نوع حجابی که بر سر دارند، می گویند اُمّل و عقب مانده. کم هم ندیدیم کسانی را که به زنان بد حجاب و بی حجاب می گویند خراب و افسار گسیخته و بی بند و بار.....
اگر قرار بر تفاهم و آشتی است باید هر دو گروه به سوی هم گام بردارند. من که همیشه این میانه ایستاده بودم هم نگاه های تلخ بخشی هایی از جامعه به چادر و حجاب مادرم را دیدم و هم سر تکان دادن های اطرافیانم را به لباس های تنگ و کوتاه خودم شاهد بودم.
متاسفانه هر دو گروه هم فکر می کنند حق دارند و حواس شان نیست چگونه زخمِ یک جامعه مردسالار بر تن همه مان نشسته. چه کسی که می گوید فلانی دچار افسارگسیختگی است و شان و حرمت حوزه ی عمومی را نگاه نمی دارد و چه آنکه می گوید فلانی عقب مانده و امل است نمی دانند که ما تاوان یک قانون زشت و ظالمانه را پس می دهیم.... مادرم حجاب و چادرش سنتی است و کاری به کار نوع پوشش دیگران هم ندارد. همیشه با همان اندک سوادش رو به کسانی که در حوزه پوشش دیگران دخالت می کنند می گوید:‌عیسی به دین خود موسی به دین خود.... اما کسانی که حجاب دارند و صاحب تریبون برای تبلیغ حجاب هستند مسولیت دارند که برای تفاهم و آشتی در جامعه، زبان نیک برگزینند تا زبان و استعاره های تند و تلخ شان باعثِ نشود که نسل جدید، مادران سنتی ما را هم با گفتمان این بخش از با حجاب های صاحبِ تریبون ها قضاوت کند. مادر من امل نیست، آزارش هم به کسی نمی رسد یک زن سنتی و با حجاب است و یاد گرفته کاری به کار حجاب دیگران نداشته باشد اما وقتی گفتار و رفتار زنانِ با حجابِ در قدرت و رسانه باعث می شود کسی به مادرم و نوع حجاب او تندی کند ویران می شوم. یاد تمام آن نوچ نوچ گفتن های جامعه می افتم زمانی که ما را کنار دریا شاد و بی حجاب می دیدند و فکر می کردند خراب و فراری هستیم. نه من خراب بودم و نه مادرم عقب افتاده بود، قانون تان خراب بود و ما را سالها به عقب راند. میان مان دیوار کشید. به جای گرفتنِ یقه ی هم یقه ی قانونگذاران را بگیریم که هنوز هم وارد حریم خصوصی آدم ها می شوند و به جرمِ دانسینگ در حریم خصوصی هم شلاق می زنند. اگر پای قانون تا رختخواب مان هم کشیده نمی شد آدم ها حرمت داشتند، آنگاه در فضای عمومی نیز ما کمتر پنجه بر صورت هم می کشیدیم و همدیگر را با تندی و بی رحمی قضاوت نمی کردیم....من خودم دقیقا زیستن در یک خانواده ی دو قطبی را تجربه کردم....پدری که طرد کرد و مادری که هنوز هست و مهربانی می کند...فرهنگ مدارای مادران مان باید تکثیر شود.