نازنین زاغری رتکلیف زندانی ایرانی بریتانیایی که در حال گذراندن دوره محکومیت پنج ساله در زندان اوین است، به مرخصی رفته است.

ریچارد رتکلیف، همسر خانم زاغری با تایید این خبر گفت که او یکی از هزاران زندانی است که به دلیل شیوع ویروس کرونا به طور موقت آزاد شده‌اند.

به گفته آقای رتکلیف، همسرش در دوره مرخصی دو هفته‌ای باید پابند الکترونیکی به پا داشته باشد و نمی‌تواند بیش از ۳۰۰ متر از خانه والدینش دور شود.

به گفته مقام‌های قضایی ایران با مرخصی ۸۵ هزار زندانی به دلیل شیوع کرونا موافقت شده و نیمی از زندانیان امنیتی هم شامل این مرخصی شده‌اند.

هم‌زمان با آغاز شیوع ویروس کرونا در ایران نگرانی‌هایی درباره احتمال ابتلای خانم زاغری به این بیماری مطرح شد اما مقام‌های قضایی ایران این موضوع را رد کردند.

بی بی سی فارسی: به گفته فعالان ناظر بر حقوق بازداشت‌شدگان در امارات متحده عربی، لاله شاهروش، یک شهروند ایرانی‌تبار بریتانیا به دلیل آن که در فیسبوک خود همسر تازه شوهر سابقش را "اسب" خطاب کرده، ممکن است به دو سال زندان محکوم شود.

خانم شاهروش، ۵۵ ساله و ساکن لندن، که برای شرکت در مراسم تشییع همسر سابقش به دوبی رفته بود در فرودگاه این شهر بازداشت شده است.

او به خاطر دو نظری که روی عکس‌های عروسی مجدد همسر سابقش در سال ۲۰۱۶ میلادی در فیسبوک نوشته بود، بازداشت شده است.

وزارت خارجه بریتانیا گفته که از خانم شاهروش حمایت می‌کند.

به گفته فعالان گروه "بازداشت در دوبی" لاله شاهروش که مادر یک فرزند است، ۱۸ سال با همسر سابقش زندگی کرده و حدود هشت ماه از آن مدت را ساکن امارات بوده است.

او بعد از این دوره اقامت در امارات با دخترش به بریتانیا بازگشته، اما همسرش در آن کشور مانده و مدتی بعد این زوج از هم جدا شده‌اند.

در آن زمان خانم شاهروش با دیدین عکس‌های شوهر سابقش در فیسبوک دریافته که او دارد ازدواج کرده است.

اطلاعات بیشتر و منبع عکس،

منبع عکس و عکسهای بیشتر

آبان ماه سالجاری بود که سایت مجذوبان نور با اشاره به موضوع عکس دروایش زندانی در زندان فشافویه گفته بود که مسئولان زندان فشافویه تعدادی از این زندانیان را برای تعویض عکس کارتکس زندان، مقابل دوربین برده اند.

یکی از دروایش از بازداشت و انتقالش به زندان چنین می‌گوید: "در محاصره ماموران انتظامی و بسیج بودیم. گاز اشک‌آور راه تنفسم را گرفته بود. از پله‌های ساختمانی بالا رفتم که بتونم نفس بکشم. راهروها پر از دود بود به پشت بام رسیدم. جمعی از درواویش و تعدادی از زنان و بچه‌هایشان نیز به آنجا پناه آورده بودند. ماموران نیروی انتظامی و بسیج حمله‌ور شدند. یکی از آنها می‌گفت به پایین پرتابشون کنید. رکیک‌ترین فحش‌ها را به ما می‌دادند. یکی یکی ما را به سمت راهروی ساختمان بردند. دالان مرگ آماده بود. با میله‌های آهنی، باتوم، چاقو و قمه به جان تک تک ما افتادند. روی پله‌ها غرق در خون بودم. دیوارها جای دستان خونی درویشان بود، از هوش رفتم. در حیاط ساختمان ما را روی هم انداخته بودند، یادم است که بالای سرم می‌گفتند ببینید زنده است یا مرده. به بیمارستان منتقل شدم."