تابلو: اول با نقل قولی از سردبیر شارلی ابدو شروع کرد که گفته بود حاضر است تا بمیرد اما یک عمر مثل موش زندگی نکند، بعد رو به من پرسید: شما چطور؟ بین مرگ در راه آزادی بیان و زندگی مثل یک موش کدام را انتخاب میکنید؟
این سوالی است که از یک چریک باید پرسید! کارتونیستها که خودشان را برای فداکاری یا مرگ در راه عقیده آماده نمیکنند. از کارتونیست باید بپرسید که آیا به آزادی بیان اعتقاد دارد؟ آیا به مسئولیت خود در برابر جامعه باور دارد؟ آیا حاضر است از کار کنار بکشد؟ یا مسئولیتش را فراموش کند؟ یا چوب حراج به اعتقاداتش بزند یا...؟
اجبار به انتخاب بین مرگ و زندگی ممکن است که در لحظهای حساس اجتناب ناپذیر باشد، لحظهای که هر آدم ترسویی میتواند تبدیل به قهرمان شود یا هر آدم شجاعی تصمیمی بزدلانه بگیرد. تا قبل از فرا رسیدن آن لحظهی سرنوشتساز هرچه بگوییم اعتباری در حد یک شعار خواهد داشت... چریکها برخلاف کارتونیستها با انتخاب مرگ در راه هدف وارد این بازی میشوند. چریک خوب، برخلاف کارتونیست خوب، اصلاً مردد نیست. چریکی که زندان نرفته باشد و طاقت شکنجه نداشته باشد اصلاً چریک نیست! و کارتونیستی که از زندان و شکنجه و مرگ استقبال بکند قلم را با مسلسل اشتباه گرفته. چریک جامعالشرایط و خوش شانس برای اسطوره شدن باید در عنفوان جوانی و زیبایی و در میدان جنگ کشته شود تا به همرزماناش انگیزهی مقاوت بدهد و به پاس این فداکاری عکسش روی تیشرت بچهها تکثیر بشود. کارتونیست خوب اما بدشانس برای اسطوره شدن باید مظلومانه و برخلاف خواستهاش کشته بشود...
بهرحال مجبور بودم بین مرگ و موش یکی را انتخاب کنم! میدانستم که جواب چریک پسند کشته شدن در راه آزادی بیان است اما گزینهی نزدیک به واقعیت را تیک زدم، یعنی گفتم:
- ... والا من ترجیح میدم مثل یه موش زندگی کنم اما اینجوری کشته نشم!
به شما توصیه میکنم اگر دنبال دردسر نیستید اشتباه من را تکرار نکنید، یعنی تا وقتی که پای عمل نرسیده خودتان را داوطلب مرگ قهرمانانه معرفی کنید، باحتمال زیاد کسی نخواهد فهمید که دروغ گفتهاید... هرلحظه هم مجبور نیستید برای دوستانتان توضیح بدهید که چرا موش زنده بهتر از کارتونیست شهید است...
نظرات