یک: عماد بهاور دیروز - پنجشنبه - بعد از تحمل پنج سال زندان آزاد شد. من با وی در زندان همبند بوده ام. جوانی است پاک. پاک دست. پاک فکر، که اکنون مواجه است با پنج سال عمرِ رفته. پنج سال جوانیِ تلف شده. پنج سال عاطفه یِ خراش خورده. عماد است و پنج سال نابسامانی و پنج سال اضطراب و پنج سال آشفتگی. از آنسوی اما من نمایندگانی را می شناسم که متخصصِ کم و کیف تریاک اند. طعم تریاک. جنس تریاک. نسل تریاک. نماینده. نماینده ی رهبری. با ریش. بی ریش. با عمامه. بی عمامه. یک زمانی من پیشنهادی داده بودم که: همگی برویم تست اعتیاد. از آیت الله تا دیگران. از مردم تا نمایندگانِ رهبری در هر کجا. مثلاً در کیهان. نمی دانم چرا هیچ استقبالی نشد ازش.

دو: امروز، درست روزی است که من در تهران و مرحوم احمد قابل در شاهرود بازداشت و روانه ی زندان شدیم. من به اوین برده شدم و مرحوم قابل به زندان مشهد. روزِ درگذشت آیت الله منتظری بود آن روز. سال 88. مرحوم قابل می آمد به قم. برای آخرین دیدارِ پیش از دفن استادش. که خودش نیز از پی رفت. یاد هر دوشان در دل.

سه: می گویم: جنس تریاک تأثیر فراوانی در جنس سخن دارد. باور ندارید؟ این هم سخنی از یک آیت الله پت و پهن به اسم موسوی بجنوردی: بهاییان، شهروند نیستند که حقوقی داشته باشند.

چهار: ای عماد عزیز، در این پنج سالی که تو در زندان بودی، جماعتی از نمایندگان تا توانستند تریاک کشیدند بی واهمه. اگر گفتی ریسمان این تریاکی ها به کجاها بند است؟ مباد برادران را از قلم بیندازی؟! ایکاش یکی پیدا می شد و طرح تست اعتیادِ پیشنهادیِ ما را جدی می گرفت. و این که: ای عماد عزیز، مباد سخن مرا در این مقال به کیفوریِ تریاک محدود کنی. رشته های کیفوری به جاهای باریک و دور و دراز می انجامند. به این فکر کن.

محمد نوری زاد
بیست و هشتم آذر نود و سه - تهران

‎پنج سال زندان، پنج سال تریاک!

یک: عماد بهاور دیروز - پنجشنبه - بعد از تحمل پنج سال زندان آزاد شد. من با وی در زندان همبند بوده ام. جوانی است پاک. پاک دست. پاک فکر، که  اکنون  مواجه است با پنج سال عمرِ رفته. پنج سال جوانیِ تلف شده. پنج سال عاطفه یِ خراش خورده. عماد است و پنج سال نابسامانی و پنج سال اضطراب و پنج سال آشفتگی. از آنسوی اما من نمایندگانی را می شناسم که متخصصِ کم و کیف تریاک اند. طعم تریاک. جنس تریاک. نسل تریاک. نماینده. نماینده ی رهبری. با ریش. بی ریش. با عمامه. بی عمامه. یک زمانی من پیشنهادی داده بودم  که: همگی برویم تست اعتیاد. از آیت الله  تا دیگران. از مردم  تا نمایندگانِ  رهبری  در هر کجا. مثلاً در کیهان. نمی دانم چرا هیچ استقبالی نشد ازش. 

دو: امروز، درست روزی است که من در تهران و مرحوم احمد قابل در شاهرود  بازداشت و روانه ی زندان شدیم. من به اوین برده شدم و مرحوم قابل به زندان مشهد. روزِ درگذشت آیت الله منتظری بود آن روز. سال 88. مرحوم قابل می آمد به قم.  برای آخرین دیدارِ پیش از دفن استادش.  که خودش نیز از پی رفت. یاد هر دوشان در دل.

سه: می گویم: جنس تریاک تأثیر فراوانی در جنس سخن دارد. باور ندارید؟ این هم سخنی از یک آیت الله  پت و پهن به اسم موسوی بجنوردی: بهاییان، شهروند نیستند که حقوقی داشته باشند. 

چهار: ای عماد عزیز،  در این پنج سالی که تو در زندان بودی، جماعتی از نمایندگان  تا توانستند تریاک کشیدند بی واهمه. اگر گفتی ریسمان این تریاکی ها به کجاها بند است؟ مباد برادران  را از قلم بیندازی؟!  ایکاش یکی پیدا می شد و طرح تست اعتیادِ  پیشنهادیِ ما را جدی می گرفت. و این که: ای عماد عزیز، مباد سخن مرا در این مقال به کیفوریِ تریاک محدود کنی.  رشته های کیفوری به جاهای باریک و دور و دراز می انجامند.  به این فکر کن.

محمد نوری زاد
بیست و هشتم آذر نود و سه - تهران‎


* پرسه‌گرد فضای مجازی فارسی هستم. هرگاه چیز خوبی ببینم که خواندن آن را توصیه میکنم، آن را برای شما اینجا میگذارم. متن پیش رو از صفحۀ فیس‌بوک فعال سیاسی محمد نوری‌زاد است که به مناسبت آزادی زندانی سیاسی عماد بهاور نوشته است.

عماد بهاور (متولد سال ۱۳۵۷) مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران و عضو هسته مرکزی پویش حمایت از موسوی و خاتمی (موج سوم) بود که در سال ۱۳۸۸ دستگیر شد و در ابتدا از سوی قاضی صلواتی به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما سال گذشته پس از درخواست اعاده دادرسی در شعبه هم عرض این حکم به هفت سال کاهش پیدا کرد که با اعتراض مجدد به عدم رعایت نظر دیوان عالی کشور، قاضی سادات در دادگاه تجدید نظر حکم را به دو سال حبس کاهش داد. وی در طول دوران ۵ سال حبس تنها ۵ روز اجازه مرخصی دریافت کرد.