9 - ساحت‌های زمان و زروآنیسم

در تنها نسخه اوستایی کاملی که به دست ما رسیده است، یعنی کتاب «وندیداد»، از «زروآن» یا ارباب زمان سخن می‌رود بدون آنکه بتوان راجع به هیأت این «خدای گونه» اطلاعات زیادی کسب کرد. اهمیت وندیداد به دو دلیل است. اولاً به دلیل جغرافیایی، زیرا وندیداد حاصل فعالیت ادبی مجوسان اهل ماد بوده است. ثانیاً ازلحاظ تاریخ‌شناسی، زیرا محتویات اصلی آن در چند صدسال قبل از میلاد نوشته‌شده است. بهر صورت، در اثر هدایت فکری مجوسان مادی (حاملین تفکر فلسفی در آن زمان)، خدای گونه زورآن به عرصه تفکر مزداییستی وارد شد که نقش بسیار مهمی در جهان‌بین ایرانیان باستان بازی کرده و دامنه تأثیرات آن به پس از اسلام، یعنی به تصوف، به فلسفه اشراق سهروردی و به تفکر عادی مردم کوچه و بازار در زمان حاضر کشیده شده است. سیستم فلسفی- مذهبی زروآن گرایی که «موله» باستان‌شناس فرانسوی و هانری کوربن اسلام‌شناس فرانسوی دامنه آن را تا پس از اسلام شرح داده‌اند، نه‌تنها در جهان‌بینی ایرانیان باستان و علی‌الخصوص مزده یسنا تأثیر فراوان کرد، بلکه در جهان غرب نیز ساکن شد و تأثیر عظمی را از طریق مانوی گرایی (مانیکیسم) در مسیحیت بجا گذاشت. قدیمی‌ترین نسخه‌ای که در آن از زروآن سخن می‌رود به قرن 12 قبل از میلاد تعلق دارد. زروآن یا خدای زمان به شکل «چهار هیأت» یا چهارفصل ظاهر می‌شد و هفت شعاع نور را با خود حمل می‌کرد که در مرکز آن، خورشیدی با سیمای انسانی قرار داشت. مسئله موردبررسی ما در اینجا «ساحت‌های زمان» در جهان‌شناسی ایرانیان است که یکی از این ساحت‌ها به خدای زمان یا «زروآن بیکران» تعلق دارد.

الف- ساحت «ابدیت»، قلمرو زورآن:

زمان از این دیدگاه به‌عنوان نقطه ابدیت بدون تحرک وجود دارد که هرلحظه در جریان وقایع اتصالی ظهور می‌یابد و یا بهتر بگوییم، «نازل» (transzendent) می‌گردد. این عرصه عمل الهی است که خود را در اراده انسان نشان می‌دهد و در آگاهی محض انسان نسبت به خود، ظاهر می‌شود. برداشت فوق‌الذکر از «زمان» که این بُعد فیزیکی را در عرصه عمل خدا قابل‌تصور می‌داند، منجر به دو گونه طرز تفکر در بین ایرانیان گردید. اول ایده قدرگرایی و «جبر زمانه» و سرنوشت محتوم بشری که به‌ناچار به نیستی می‌انجامد؛ دوم ایده نورگرایی که در رابطه با میتراییسم، اساس و بنیان نظریات اشراقی شیخ شهاب‌الدین سهروردی در دوران پس از اسلام گردید. سهروردي مانند شیخ نجم الدین کبری صوفی بزرگ، پایه‌های مشاهده و دیدار را هفت مرتبه (هفت شعاع نور زروآن) و در هفت‌رنگ شرح داده که آن‌ها را با هفت «امشاسپند» نزدیک می‌پندارد:

1 - هرمزد سرچشمه کیهان
2 - بهمن روح راهنمای زردشت نزد خدا
3 - اردیبهشت سمبل درستی و پرهیز
4 - شهریور سمبل توانایی و پادشاهی آسمانی
5 - سپندارمذ نماد مهر و محبت و عشق
6 - خرداد سمبل کمال و خوشبختی
7 - امرداد نماد بی‌مرگی و جاودانگی

ملاحظه می‌شود که در مرحله هفتم یعنی امرداد، بی‌مرگی فرامی‌رسد که قلمرو منوکی است و در مرتبه اعلا و نزد خداوند جای دارد، جایی که زمان در آن بی‌تحرک است و انسان فلکی، اسباب‌بازی بیش در دست خدا نمی‌باشد (38). ازاین‌رو است که ایده قدرگرایی و اعتقاد به جبری بودن سرنوشت از ایده زروآنیسم رشد کرد و تا بدان جا رسید که مزده یسنا را موریانه وار از درون کاهید و بالاخره فناتیسم مذهبی را در زمان ساسانیان حاکم بر تفکر فلسفی و مذهبی ایرانیان ساخت. پس از غلبه اسلام، ایده‌های زروآنی به‌توسط معتقدان ایرانی و دهقانان به دین نو هم وارد شد و خرافات را رایج‌تر کرد. بزرگ‌ترین حامیان معاصر از زروآنیسم، فقهای بنیادگرای شیعه هستند که انسان را به شکل «عبدالله» تصویر می‌نمایند و او را نهایتاً «صغیر و سفیه» به تفسیر درمی‌آورند (تز ولایت‌فقیه).

ب- ساحت «زمانه»:

این بُعد از زمان توسط موجودات فرشته‌ای تجربه می‌شود. به‌عبارت‌دیگر: «زمانه» نشان‌دهنده یک دوره کیهانی است که در یک «کل» تظاهر می‌کند. انسان قادر به درک این ساحت از زمان نمی‌باشد و تنها «اثر» و یا «تصور» ی از آن را در پیشامدهای روزمره حس می‌کند. با این برداشت، ایرانیان فکر می‌کردند که هر واقعه‌ای در زندگی انسان به مخلوقی نامرئی حیات می‌بخشد و این مخلوق (هر چه که می‌خواهد باشد) تکامل‌یافته و در یک مقطع زمانی به منصه ظهور می‌رسد. علت این‌گونه طرز تفکر اعتقاد به قدرت «فرشته» ها بود که ناظر به زندگانی بشر به شمار می‌رفتند؛ که درک «زمانه» یا دوره تکامل در کیهان (که می‌تواند به تفاوت از هزار تا سه هزار سال باشد) صرفاً در حیطه توانایی آنان شناخته می‌شود. این برداشت که کاملاً گنوسی است و بیشتر توسط مجوسان (فقهای آن زمان) به سیستم فکری- فلسفی و جهان‌شناسی ایرانی وارد گردیده است و منشأ آن مذاهب گنوسی هندوستان می‌باشد. مفهوم زمانه بعدها در گنوسیس یونانی هم وارد شد. کاربُرد مفهوم «زمانه» در رشته اعتقادات فرقه اسماعیلیه مورد اهمیت زیاد است که توسط ایران شناسان موردبررسی و تحقیق قرارگرفته است.

ج- ساحت «تجربه»:

این بُعد از زمان، سطحی را نشان می‌دهد که در قلمرو انسان است و از «عمل» او سرچشمه می‌گیرد. انسان در جریان اعمال روزانه خویش، زمان را درک می‌کند که عبارتست از جریان وقایع منفصل؛ وقایع منفصل یا «تجربیاتی» که در دامنه زمانی معین و با سوی پیش‌رونده یعنی از گذشته به حال و از حال به آینده، صورت تحقق می‌پذیرند، دو کار را به انجام می‌رسانند: اول آنکه در پراکسیس روزانه انسان، آزمون عملی و علمی او را نسبت به طبیعت و نسبت به‌کل جامعه بشری فعلیت می‌بخشند، به‌عبارت‌دیگر «آرشه تیپ‌های» مستتر در جهان مادی را تحقق داده و از این طریق به هدف نوسازی جهان (تکامل) خدمت می‌ورزند. دوم آنکه فاصله بین انسان و جهان معنوی یا منوکی را کمتر و کمتر می‌سازند و او را به گوهر واقعی‌اش که خدایی است نزدیک‌تر می‌کنند. در این ساحت زمان است که در جریان عمل و در وقایع منفصل و متوالی، انسان «ماده» را تجربه و درک می‌کند و درک خود را مجردتر می‌سازد و بالاخره، به «تجرید» نهایی یعنی سلطه کامل بر دانش و اسرار هستی دست می‌یابد؛ بنابراین، زندگی زمینی، یعنی در زمان بودن و یا آنکه، درک زمان صرفاً در پراکسیس روزانه انسان امکان‌پذیر است و چون این پراکسیس ابزار مبارزه هرروزه علیه اهریمن است که تا شکست و نابودی بدی و شر ادامه دارد، زمان و بدن واقعیت عینی دارند. به‌عبارت‌دیگر، زمان به سرنوشت نهایی بشر بستگی دارد و کارکرد او بر روی زمین، در طول زمان معلوم و معین می‌گردد. لازم به توجه است که تعبیر فوق‌الذکر از «زمان»، هم‌اکنون در فلسفه علمی نوین موردبحث و نقادی فلاسفه جهان است. یکی از شاخص‌ترین این فلاسفه، «کارل فون وایتسزکر» آلمانی است. وی در کتاب «وحدت طبیعت» خود، به تعبیر فوق‌الذکر دست‌یافته است و می‌نویسد: «ما اکنون به‌عنوان اولین شرط امکان تجربه و وحدت طبیعت، زمان را یافته‌ایم. زمان تاریخی نیز، مکان دایره وابستگی متقابل انسان و طبیعت است». به نظر می‌رسد که وحدت انسان و طبیعت، ذهن و عین، اساس خود را در «وحدت زمان» داشته باشد...

ادامه دارد

 

مشروطه نوین

 

حزب مشروطه ایران