آسو:
پرویز نیکنام
«حرفهی من بعد از مدرسه رفتن، مدیریت مدرسه و معلمی بوده است و بعد از تجارتخانهی ارباب جمشید سِمت دبیری و سردبیری ]داشته[ و سپس نمایندگی مجلس و شرکت تلفن ]را عهدهدار گردیدم که[ در زندگانی خود عشق و علاقه به تجارت هیچ نداشتم. میل مفرط من اولاً در خدمت معارف و تأسیس مدارس، ثانیاً سیاست و انجام خدمات عمومی و ترتیب کار اداری ]بوده[ و از حیث شغل، عمل فلاحت را بر هر چیز دیگر رجحان میدادهام. چنانکه در قسمت فیروز بهرام و سعیدآباد و هاشمآباد که بدبختانه برای خودم نماند، طوری به آبادانی پرداختم که ضربالمثل شده. حتی رضاشاه پهلوی روزی فرموده بودند که عمل فلاحت را باید از فلانی یاد گرفت.»
***
ارباب کیخسرو شاهرخ در خاطراتش مینویسد:
«رنج و زحمت شبانهروزی را برای انجام وظیفه بر خود هموار میکردم که در عوض نیکنامی بیندوزم. مانند دیگران از خزانه مملکت برای تحصیل فرزندانم استفاده نکرده حتی بعد از تربیت، آنها را به دولت تحمیل و داخل خدمات دولتی نکردم. در زمان هرج و مرج و بیصاحبی کشور که هر کس میتوانست برای خود امتیازی تحصیل کند، من نکردم. هر کس اراده کرد با خارجیها ساخت و استفادهها نمود. من تنفر داشتم. چنانکه هنوز انگلیسها با من خوب نیستند. هر مأموریتی از طرف رضاشاه پهلوی یا دولت داده شد تمام را بدون گرفتن حقی انجام داده و حتی از جیب خود متضرر میشدم. در خدمات عمومی هیچ اجری نداشتم ... هشت سال تمام از ۱۳۰۵ شمسی تا ۱۳۱۳ به خرج خود راه مشهد و طوس را طی کردم تا آرامگاه فردوسی در طوس به پایان رسید ــ که در ۲۰ مهرماه ۱۳۱۳ جشن هزارمین آن گرفته شد. دوازده سال در اوقات فترتِ مجلس شورای ملی تمام مسئولیت آن جا را بر عهده داشتم؛ افتخاراً و بلاعوض»
انجمن آثار ملی در سال ۱۳۰۴ با حضور محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)، میرزا حسین پیرنیا (مشیرالدوله)، عبدالحسین تیمورتاش (سردار معظم) وزیر دربار، فیروز میرزا (نصرتالدوله)، سید حسن تقیزاده، حسین علاء، ابراهیم حکیمی (حکیم الملک)، حسن مستوفی الممالک، نظامالدین حکمت مشارالدوله، میرزا محمدعلی فرزین و ارباب کیخسرو شاهرخ به عنوان اعضای اصلی تشکیل شد و ارنست هرتسفلد باستانشناس آلمانی و آندره گدار معمار و باستانشناس فرانسوی نیز به عنوان اعضای افتخاری در این انجمن حضور داشتند.
این انجمن در اولین گام تصمیم گرفت تا قبر فردوسی را به گفتهی ارباب کیخسرو «پیدا و آباد» کند. مسئولیت این کار به عهدهی ارباب کیخسرو گذاشته شد که خزانهدار انجمن آثار ملی بود.
برای کاوش و یافتن قبر فردوسی، ارباب کیخسرو به توس رفت و شروع به کاوش کرد. ارباب کیخسرو در خاطراتش با اشاره به کتابهای تاریخی مینویسد که وقتی فردوسی درگذشت «همین که خواستند او را به قبرستان رزن دفن کنند، مردم شورش کرده و علما فتوی و اجازه ندادند فردوسی در آنجا دفن شود، زیرا او را مسلمان نمیدانستند و میگفتند در شاهنامه به اسلام توهین کرده. لهذا جنازه او را از قبرستان رزن برگردانیده و دخترش در همان باغ شخصی او را به خاک سپرد.»
برو به آدرس
نظرات