گونه‌ی ادبیاتِ وحشت ـــ بدون شک یکی از دوست داشتنی‌ترین دسته‌های داستانی است. همیشه از خود می‌‌پرسیم؛ چرا از آن لذت می بریم، یعنی چرا یک اثر داستانی که ترس های ما را آشکار می کند ـــ می تواند تا این حد برای ما جذاب با شد. خوب شاید به این نتیجه می رسیم که همانطور که در همه‌ی انسانها جذابیت خاصی به ماکابر (به معنای دارا بودن ویژگی ترسناک یا وحشتناک بودن است، برای تأکید بر جزئیات و نمادهای مرگ، همچنین به آثاری اطلاق می‌شود که ماهیتِ آنها بسیار خوفناک است) وجود دارد، وحشت نیز موفق شده از طبیعتِ خود فراتر رفته ـــ به منبعِ لذت تبدیل شود.

حتی این رضامندی که گاه به لذتِ حسی محدود می شود، می تواند به عنوان یک لذتِ زیباشناختی برای وحشت، هراس و دهشت درک شده و اولین نویسنده ای که این  سازوکار ظریفِ روان را درک کرد، ادگار آلن پو بود.

ادبیاتِ گوتیک (در هر گوشه و کنار؛ به دنبال ترس و وحشت است. این نوع از ادبیات؛ از صحنه های تاریک، دلهره آور و روایت های احساسی به شیوه ای بسیار افراطی یا اغراق آمیز ـــ بهره گرفته تا با ساختن فضاهای عجیب و غریب، پر رمز و راز و ترسناک، ما را به عمقِ دنیای هیجان‌ و واقع‌گرا ببرد کند) بخشی از آثار ادگار آلن پو (نویسنده، شاعر، ویراستار و منتقد ادبی آمریکایی) است، به همان ترتیب که بخشی از اولین نمونه‌ی لذت خواندن است. پو خودش را را در عصیان؛ در تأثیر مفهوم گناه اصلی و دلیل موضوعِ آشفته یا منحط که در درونِ پیوریتنیسم (به مجموعه ای از فرق مذهبی نوین اطلاق می شود که در حدود قرن هفدهم در انگلستان پدید آمده و شامل گرایش های فرعی همانند استقلال طلبها، مجلسیان و پاپتیست‌ها بودند) متولد می شود، نشان می دهد. به عبارتی دیگر پو؛ موجودیتِ سرکوب شده‌ی خود را در خودمان ـــ بیان می کند.

خواندنِ آثارِ پو؛ نوعی دهشت و اضطراب گمنامی را از ته دلِ ما ـــ تولید می کند، اما لذتی را نیز به همراه دارد، لذتِ زیبایی شناختی وحشت. اما دقیقاً چه چیزی ما را می ترساند؟

در  داستان کوتاهِ نوشته‌ی در بطری (۱۸۳۳ میلادی) ـــ وحشت ماوراء طبیعی تعریف می شود. در دفنِ زودرس، ترس از مرگ.... در داستانِ کوتاه گربه سیاه (۱۸۴۳ میلادی)؛ وحشت از شَّری که زیربنای وجود انسان است ـــ به ما نشان داده می شود. اما در میان همه‌ی ترس‌های ممکن، ترس از نیستی ـــ از همه قوی‌تر است.

ما می‌توانیم از چیزهای ملموس، مانند جنایات در زندگی واقعی و چیزهای وحشتناک بی‌شماری که هر روز اتفاق می‌افتد، بترسیم. با این حال، بیان مستقیم آنها به ندرت باعث ایجاد لذت زیبایی شناختی می شود که پو در آثارش از سوی دیگر به ما معرفی می کند. وحشت از هیچ، به همان اندازه که ذاتِ انسان بوده و غیرقابل توضیح است، می‌تواند به هر شکلی؛ حتی یک شکل خاص ـــ مطابق با هراس و ترس‌های ما باشد. اما پو چگونه می تواند از هیچ ـــ ترس برای ما بسازد؟ همان وحشتی که به دلیل ماهیت بسیار بی شکلِ خود ـــ می تواند کاملاً با ترس های خاصِ ما ـــ سازگار شود؟

پو با دقت کار می کرد. هر داستان مثلِ یک ساعتِ سوئیسی است که در آن اثر مورد نظر به دقت برنامه ریزی شده است. فراتر از نمادگرایی (یک مفهوم یا فلسفه)، دستگاهی وجود دارد که برای ایجاد و حفظ تعلیق در تمام طرح های آن ـــ بی رنگ گری شده است. برای افزایشِ تجربه‌ی ادبیاتی، پو از راوی اول شخص استفاده می کند، که به او اجازه داده فضای یکپارچه کارآمدتر و تحریک مداوم ـــ حواس خواننده را به خود کاملاً جلب کند.

بیشتر داستان های پو ـــ پایان روشنی دارند،چندی هم نه. به عنوان مثال، در داستان کوتاه لیژیا (۱۸۳۸ میلادی)، به نظر می رسد داستان پیش از موعد؛ به پایان می رسد، گویی روایت به سادگی متوقف شده است. آیا این یک توهم بود؟ یک پندار و خیالِ قهرمانِ داستان؟ یا واقعاً لیژیا از مرگ بازگشت؟ نویسنده آن را روشن نمی کند و این مورد ـــ اثرِ کاملاً جدیدی تا آن زمان؛ ایجاد می کند.

پو به ما آموخته است که وحشت باعث ایجاد درد می شود، اما همچنین می تواند منبع زیبایی باشد، دلیلی که می تواند ما را وادار به تجربه‌ی یک لذت زیباشناختی (قابلیتی است برای درکِ بهترِ ادراکات، حقیقت، عشق، زندگی، مرگ، خدا، انسان، گناه و معصیت و حتی موضوعاتی چون سیاست، فضا و غیره) غیرقابل توضیح کند. از این نظر؛ پو وحشت را از زیبایی جدا نمی کند، بلکه این تفاوتِ ظریف را در هسته‌ی واقعی ترس ـــ ادغام می کند.

پو در پیشگفتارِ مجموعه داستانهای گروتسک و آرابسک؛ استدلال می کند که وحشت یک احساس شرافتمند، بزرگوار و بلند قدر است، مانندِ عشق. به هر حال، تاریکی می تواند در سیاهی خودش پاک باشد. این تعبیرِ معقول او را به نتایج عقلانی در داستان های داستانی خود سوق داد. به همین دلیل است که تخیل پو؛ موفقیت او و تأثیر او بر فرهنگ از یک پویایی ظریف، یک وضعیت همکاری مداوم بین نویسنده و خوانندگانَش سرچشمه می گیرد، جایی که او به ما یک قاب ـــ یک بوم نقاشی را هدیه داده تا از ترس های خود؛ لبریز شویم.

نرماندی، فرانسه، بهار ۲۰۲۴ میلادی.