آزاد در جهنم

بهشت تو را نمیخواهم

با دشت های سبزه زارش

سپیدی های خیره کننده اش

سکوت های گوش خراشش

نه آنرا نمیخواهم

نه عشق تو را نمیخواهم

نه آنرا نمیخواهم

جهنم را میخواهم

که شعله ها مرا بر گیرند

که بدنم بسوزد تا به خاکستر

که قلبم گرمای روح را بشامد

میخواهم

آری میخواهم نفرین شوم

مطرود ، رها شده واری

در جهنم

ولی آزاد

 

اورنگ

Avril 2013