قسمت اول مقاله ی از علی سجادی که در شماره تابستان ۱۳۹۳ مجله ایران شناسی چاپ شد. قسمت دوم: نتیچه گیری.

[مقاله کامل PDF با زیرنویس و یادداشت ها

 

از زمانی که دکتر ابراهیم یزدی  اولین کتاب خاطرات خود را با عنوان آخرین تلاشها در آخرین روزها (مطالبی ناگفته پیرامون انقلاب اسلامی ایران) در ۳۲۵ صفحه در تهران منتشر کرد، بیش از سی سال می گذرد. در این فاصله بسیاری از شخصیتهای مطرح در انقلاب نیز خاطرات خود را از آن دوران منتشر کرده اند؛ ولی در این کتابهای خاطرات تقریباً هیچ چیز دربارۀ ارتباطات اردوی انقلاب اسلامی و رهبران آن با ایالات متحدۀ امریکا وجود ندارد. اینک دکتر ابراهیم یزدی خاطرات مفصل خود را با عنوان شصت سال صبوری و شکوری منتشر کرده است، که جلد سوم آن، با عنوان ۱۱۸ روز در نوفل لوشاتو  (۱۴ مهر - ۱۲ بهمن ۱۳۵۷) حاوی اطلاعاتی ست دست اول از  روابط یاد شده؛ و به همین دلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ خاصه این که وی یکی از معدود همراهان آیت الله خمینی بود که ارتباطات بین المللی رهبر انقلاب اسلامی را هدایت یا سرپرستی می کرد.

دکتر یزدی کیست؟

ابراهیم یزدی در سال ۱۳۱۰ در قزوین متولد شد، تحصیلات خود را در تهران انجام داد و در سال ۱۳۳۲ از دانشکدۀ داروسازی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در سال ۱۳۳۹/ ۱۹۶۱ به هوستون- تکزاس در ایالات متحده مهاجرت کرد و در آن جا در  Baylor College of Medicine درس خواند و سپس مشغول کارِ تحقیق شد و مقالاتی تخصصی در زمینه آسیب شناسی و فارماکولوژی منتشر کرد.

فعالیت سیاسی دکتر یزدی از دوران دانشجویی اش در انجمن اسلامی دانشجویان آغاز شد. در سال ۱۳۲۶ به عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست درآمد. از طرفداران دکتر مصدق بود و به دنبال برکناری وی از نخست وزیری به عضویت نهضت مقاومت ملی به رهبری سید رضا زنجانی درآمد، و عضو تحریریۀ راه مصدق بود.  در سال ۱۳۳۹ قبل از مهاجرت به امریکا به عضویت کمیتۀ  انتخابات جبهۀ ملی دوم درآمد.

در امریکا، انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا، و انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا را راه انداخت. از اعضای مؤسس «جامعۀ مسلمانان هوستون» بود. و ضمن برگزاری کلاسهای آموزش قرآن، در نشریات دانشجویان اسلامی نیز مقالاتی در زمینه های مختلف منتشر می کرد.

از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ دبیر شورای مرکزی جبهۀ ملی ایران در امریکا ، عضو هیأت اجرایی و مسؤول تشکیلات جبهه، عضو هیأت تحریریۀ مجلۀ اندیشۀ جبهه  ارگان جبهۀ ملی بود و در این سالها با  مصطفی چمران، سید علی شایگان، و محمد نخشب همکاری می‌کرد.  پس از تأسیس نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰؛ وی به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی و صادق قطب‌زاده شعبه های این حزب را در  اروپا و امریکا ایجاد کرد.  در همین سال به عنوان رئیس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور فعالیت می کرد و  مسؤولیت انتشار پیام مجاهد ارگان نهضت آزادی ایران خارج از کشور را بر عهده داشت؛ و در سال ۱۳۴۴ با همکاری مصطفی چمران و محمد توسلی اولین پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه را در مصر و جنوب لبنان ایجاد کرد.

در پائیز سال ۱۳۵۷، هنگامی که آیت الله خمینی از عراق اخراج شد، در مرز کویت به وی پیوست. پس از آن که کویت از پذیرش آیت الله خمینی سر باز زد، به او پیشنهاد کرد به فرانسه برود. آیت الله خمینی این پیشنهاد را پذیرفت و به اتفاق وی و چند نفر دیگر به  پاریس رفتند، و در آن جا از مشاورین ارشد آیت الله خمینی بود، و بسیاری از تماسهای آیت الله خمینی با ماموران سیاسی و شخصیتهای امریکایی از طریق وی انجام می شد.

دکتر یزدی از اعضای شورای انقلاب اسلامی ایران بود، و خود را «طراح و مؤسس سپاه پاسداران» و مبتکر «روز قدس» و نیز «طراح اصلی و اولیۀ برخی دیگر از نهادهای انقلاب» می داند. (خاطرات، ج ۳، ص ۷۳۷)* وی پس از پیروزی انقلاب ابتدا معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب» بود، و  بعد وزیر امور خارجه شد. ایران در زمان وزارت وی به جنبش غیر متعهدها پیوست و از پیمان سنتو خارج شد. با آغاز گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا در تهران، همراه با دولت بازرگان از کار استعفا داد. در نخستین مجلس شورای اسلامی به عنوان نمایندۀ تهران به مجلس رفت، اما از آن پس همواره صلاحیتش برای شرکت در انتخابات مختلف رد شده، و بارها به زندان افتاده است.

آیت الله خلخالی  در خاطرات خود نوشته است:

از جمله کسانی که در همۀ کارها دخالت می‌کرد و بازپرس شده بود؛ ابراهیم یزدی بود..... ابراهیم یزدی در طبقه سوم مدرسۀ رفاه که من هم آن جا بودم، نصیری و رحیمی را به محاکمه کشید. آنها با وجود این که می‌دانستند که من از طرف امام به عنوان قاضی و حاکم شرع معرفی شده‌ام به این امر توجه نمی‌کردند.... من می‌خواستم در آن شب ۲۴ نفر را اعدام کنم. چشم همۀ آنها را بسته بودیم؛ اما این آقایان، دائماً این پا و آن پا کردند می‌رفتند و می‌آمدند و من هم خون دل می‌خوردم.... فردای آن شب که نصیری و ناجی و رحیمی و خسروداد اعدام شدند مهندس بازرگان مصاحبۀ مطبوعاتی تشکیل داد و با کمال تعجب اعلام نمود: ما از وضع دادگاههای انقلاب کوچکترین اطلاعی نداریم.۱

دکتر یزدی بعد از درگذشت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی ایران شد.

شصت سال صبوری و شکوری که تاکنون قریب دو هزار صفحه از آن منتشر شده، اثری است که به جرأت می توان گفت هیچ محقق تاریخ معاصر ایران نمی تواند از خواندن آن بی نیاز باشد. باید از دکتر یزدی ممنون بود که با استناد به یادداشتهایش در دوران انقلاب دست به انتشار این خاطرات زده است، که گوشه های بسیاری از تاریخ انقلاب اسلامی را روشن می کند. در واقع بخشهایی از این خاطرات که به روابط، مکاتبات و تبادل پیام میان سران انقلاب با رهبران و مأموران سیاسی و غیر سیاسی امریکا می پردازد، از اهمیتی دوگانه برخوردار است: هم روایتی ست دست اول از کسی که نقش مهمی در این زمینه ایفا کرده، و هم روایتی یگانه است، زیرا روایتِ طرف دیگر - یعنی مأموران امریکا - هنوز جزو اسناد محرمانۀ طبقه بندی شده است، و کسی به آن دسترسی ندارد.

در این نوشته فقط به موضوع روابط میان اردوی انقلاب به رهبری آیت الله خمینی با مأموران دولت امریکا می پردازم. در سی و پنج سال گذشته دربارۀ این روابط بسیار گفتگو شده، ولی دکتر یزدی نخستین شخصیتی ست که اسنادی در این زمینه منتشر کرده که از نظر تاریخ انقلاب ۱۳۵۷ کم نظیر و بسیار حائز اهمیت است.  

در این نوشته، هنگام  نقل اسناد دکتر یزدی، اسناد مربوط دیگری را که به نظرم مهم آمده - و از آن مطلع بوده ام -  از منابع دیگر نقل کرده ام.  

بر اساس جلد سوم  شصت سال صبوری و شکوری... تعدادی  از شخصیتهای امریکایی در زمان اقامت آیت الله خمینی در نوفل لوشاتو با وی دیدار کرده اند: جیم کرافت، رمزی کلارک، ریچارد فالک، دان لوس، و ریچارد کاتم، که ظاهراً هیچ کدام از آنها عضو دولت وقت امریکا نبوده اند. وارن زیمرمن دیپلمات امریکایی مقیم پاریس نیز در مرحله ای در نوفل لوشاتو، و در دیدارهایی تقریباً روزانه با دکتر یزدی، منویات دولت امریکا را به اطلاع ایشان می رسانده، به سؤالاتی که وجود داشته پاسخ می داده، و به نوبۀ خود سوالات دولت امریکا را از آیت الله خمینی مطرح می کرده و از طریق دکتر یزدی پاسخ می گرفته است.  

به علاوه، بر اساس این خاطرات، دو نفر به نامهای مجتبی نوربخش و لئونارد فریمن نیز به عنوان بازرگانان امریکایی - و از طریق آیت الله اشراقی داماد  آیت الله خمینی - دست کم دو بار با حضور دکتر یزدی - با وی دیدار و گفتگو کرده اند.

از میان شخصیتهای امریکایی یادشده، دو نفر از دیگران ممتازند، یکی دکتر ریچارد کاتم، استاد درگذشتۀ دانشگاه پیتزبورگ پنسیلوانیا، و دیگری وارن زیمرمن که مشخصاً از سوی دولت امریکا مأمور ارتباط با اردوی انقلاب شده بود. بنابراین در این نوشته فقط به اسنادی می پردازم که دکتر یزدی دربارۀ ارتباط اردوی انقلاب با این دو نفر منتشر کرده است، بااین یادآوری که هنوز گزارش وارن زیمرمن و ریچارد کاتم، از دیدارهایشان با آیت الله خمینی و دکتر یزدی از طبقه بندی محرمانۀ دولت امریکا خارج نشده است.

وارن زیمرمن کیست؟

وارن زیمرمنWarren Zimmermann  (۱۹۳۴ - ۲۰۰۴)، دیپلمات امریکایی هنگام انقلاب ایران و اقامت آیت الله خمینی در پاریس، در سفارت ایالات متحدۀ امریکا در این شهر خدمت می کرد.  وی بیشتر به عنوان دیپلماتی ورزیده در زمینۀ یوگسلاوی سابق شناخته می شد، و نقش مهمی که هنگام جنگ در بوسنی ایفا کرد. اطلاعات تأیید شده دربارۀ نقش وی در ارتباط میان اردوی انقلاب ایران با دولت امریکا اندک و تقریباً منحصر است به آنچه دکتر یزدی از وی نقل کرده. در یکی دو جای دیگر نیز نام وی همراه با مطلبی دربارۀ انقلاب ایران آمده است، که از اهمیت چندانی برخوردار نیست و بیشتر تأکیدی ست که وی مامور رد و بدل کردن پیام میان دو طرف بوده است. آنچه مسلم است این که وارن زیمرمن دیپلماتی مجرب و آموزش دیده بوده است، و لذا گزارشهای وی - که هنوز از طبقه بندی محرمانه خارج نشده است - باید حاوی دقیقترین گزارش از مأموریت وی باشد.

به گزارش دکتر یزدی، ارتباط با وارن زیمرمن از طریق هارولد ساندرز Harold H. Saunders معاون وزارت امور خارجۀ آمریکا در یکی از روزهای بعد از هشتم ژانویه ۱۹۷۹ / ۱۸ دی ماه ۱۳۵۷ برقرار شد. اولین پیام وارن زیمرمن از جانب دولت امریکا در روز ۲۶ دی ماه/ ۱۶ ژانویه که در مسافرخانۀ نوفل لوشاتو به دکتر یزدی داده شد، چنین بوده است:*

بر اساس اطلاعات و گزارشهای سولیوان سفیر امریکا در تهران، نظامیان ایران مسألۀ کودتا را به طور جدی بررسی کرده اند. ژنرال هویزر مطمئن است که او آنها را از این امر منصرف کرده است. آنها، نظامیان ایران، در این دوره ساکت و آرام خواهند بود، به شرطی که سربازان تحریک نشوند. به علاوه دولت من (یعنی امریکا) معتقد است که بیانیۀ آیت الله دایر بر این که ارتش را محافظت کنند خیلی خوب بوده است. ارتش ایران خیلی خوب آگاهی دارد که توده ایها دعوت به عملیات مسلحانه کرده اند و ارتشیها ترس آن را دارند که یک عملیات حساب شده ای توسط توده ایها برای تحریک و درگیری بین ارتش و طرفداران آقا وجود داشته باشد. نیروهای نظامی وقوع این امر را بعد از خروج شاه از ایران و در صورت بازگشت فوری و ناگهانی خمینی احتمال می دهند. به هر حال ژنرال هویزر هنوز مطمئن نیست که واکنش ارتش در صورت برگشت فوری و ناگهانی آقا به ایران چه خواهد بود. رهبران نظامی، علائم و نشانه های جدی داده اند که در صورت برگشت ناگهانی آقا به تهران برای «محافظت قانون اساسی» ممکن است وارد عمل شوند. به این دلیل است که دولت من معتقد است، ضرورت اساسی دارد که نمایندگان صلاحیت دار آیت الله خمینی با رهبران نظامی ملاقات کنند که به یک تفاهم اساسی برسند. بنا به قضاوت دولت من، نظامیها و مذهبیها موضوعات مشابه زیادی دارند که نباید با تحریکات توده ایها نادیده گرفته شوند و یا از بین بروند. علاوه بر این نظامیها آماده اند که با نمایندگان صلاحیت دار آیت الله ملاقات کنند. این نظامیان عبارتند از ژنرال قره باغی و فرماندهان نیروهای سه گانه. من به نمایندگی از جانب دولتم مایل هستم که تأکید کنم که این عمل بسیار اساسی بوده و ضرورتی فوری دارد. در این میان،   دولت من امید و اصرار دارد که شما برنامۀ بازگشت به ایران را به تأخیر بیندازید تا زمانی که (مذاکرات تهران) نتیجةً به یک تفاهم برسد، که امکان بازگشت توأم با نظم و آرامش (orderly) آیت الله فراهم شود. سولیوان گزارش داده است که سعی و کوشش برای ترتیب ملاقات بین بهشتی و سران ارتشی نتیجه ای نداده است و از آقای خمینی درخواست می شود که این امر را توصیه کنند. دولت من همچنین امیدواراست که آیت الله از هرگونه عملی که منجر به سقوط بختیار می شود خودداری کنند. به نظر دولت من، (بروز) چنین وضعیتی (یعنی سقوط بختیار)، ممکن است باعث شود که نظامیان عصبانی شده و برای در دست گرفتن قدرت سریعاً وارد عمل شوند.». (۲۷۴ - ۲۷۵)

دکتر یزدی پیام را می رساند،

از متن نامه و پیغام آنها این نتیجه را گرفتیم که آنها اصرار دارند تا زمانی که تفاهم بین ارتش و سران انقلاب در داخل کشور به وجود نیامده است آقای خمینی به تهران بازنگردند. همچنین ما منظور آنها از بازگشت "orderly" آقا به تهران را این گونه تعبیر کردیم که یعنی بعد از رسیدن به یک تفاهم اساسی ]اردوی انقلاب[ با ارتش. (۲۷۶ - ۲۷۷)

و در پاسخ سؤال آیت الله خمینی از زیمرمن، در علت سفر هایزر به ایران و هدف از آن سفر، با اطلاعاتی که داشته اند، به این تحلیل می رسند که سفر هایزر سه هدف دارد:

اول تلاش برای حفظ انسجام ارتش شاهنشاهی در موقع خروج شاه از ایران و حفظ آمادگی آن برای انجام عملیات کودتا مانند در موقعیت و زمانی که به تشخیص امریکا ضرورت پیدا کند. ارتش امریکا از سال ۱۳۳۲ روی ارتش شاهنشاهی کار کرده بود و به عنوان تنها پایگاه مؤثر امریکا محسوب می شد. بنابراین حفظ انسجام این چنین ارتشی برای دولت امریکا در مرحلۀ حساس و بحرانی مملکت و انتقال قدرت سیاسی، اهمیت استراتژیک داشت. تلاش امریکا و سفر هایزر به ایران به منظور جلوگیری از اعمال خودسرانه و نسنجیدۀ برخی از امرای ارتش هنگام خروج شاه از ایران بود. امریکاییها فهمیده بودند که ارتش در برخورد مسلحانه با مردم به کلی متلاشی خواهد شد.*

هدف دوم سفر هایزر به ایران، وادار ساختن ارتش به حمایت از دولت بختیار بود.

هدف سوم تعیین سرنوشت وسایل و امکانات بسیار فنی و سرّی نظامی امریکا در ایران بود (نظیر پایگاه کبکان) و قراردادهای عظیم خرید اسلحه امریکایی توسط ایران. (۲۷۶)

بعد از بررسی پیام زیمرمن و تحلیل دکتر یزدی، پاسخی فراهم می شود که به هیچ یک از سوالات اصلی دیپلمات امریکایی جواب نمی دهد:

اول این که گفته اید توده ایها برای برخورد مسلحانه تحریک می کنند چه سند یا مدرکی دارید که ارائه بدهید؟ این تحریکات از جانب خود ارتش است. آنها به دنبال بهانه هستند. همچنین به نظر ما، یک ائتلاف اعلام نشده ای بین ارتش و کمونیستها دیده می شود تا این بهانه به دست ارتش داده شود. هدف هماهنگ کمونیستها و ارتش لطمه به اعتبار جنبش اسلامی ست.

دوم این که روشن کنید که منظور از حرکت ارتش برای «محافظت قانون اساسی» چیست؟ آیا حفظ سلطنت است یا حفظ ارتش برای آینده؟ آیا نگرانی آنها و هدفشان «حفظ سلطنت است یا حفظ ارتش» در صورت فرض دوم مسأله فرق می کند.

سوم این که آیا درست است که امریکایی ها تمام وسایل را از بین می برند، یا از کشور خارج می سازند؟ (۲۷۸)

وارن زیمرمن نماینده دولت امریکا در دیدار دوم پاسخ سؤالات بالا را می دهد:

۱ - اولین نگرانی ما پایان دادن به خونریزیها در ایران است هم به خاطر احترام به بشریت و هم برای به وجود آوردن شرایط مناسب جهت راه حل سیاسی بحران ایران.

۲ - احساس ما این است که برخورد شدید بین نظامیان و غیر نظامیان، که ما شدیداً مخالف آن هستیم، کار را خیلی مشکل و حتی غیر ممکن می سازد، که یک آیندۀ ثابت را به وجود آوریم. بنابراین ما از همه نیروهای سیاسی ایران خصوصاً ارتش دعوت می کنیم که راه حل مسالمت آمیز را انتخاب کنند.

۳ - در میان کسانی که ادعای پیروی از آقای خمینی را دارند، هستند کسانی نظیر توده ایها که مذهب را ولو موقةً وسیله ای برای جمع آوری تودۀ مردم به کار می برند. به خصوص وقتی راه حلهای دیگری برای آنها امکان پذیر نباشد. ما معتقدیم که توده ایها و سایرین (کمونیست ها) گروههای نسبةً کوچکی هستند اما شدیداً خطرناک هستند. ما معتقدیم تنها ادامۀ کوششهای سیاسی معقول می تواند کارهای آنها را خنثی سازد.

دولت ما روی این مسأله اصرار می ورزد که موضوع ائتلاف نوشته نشده ای بین کمونیست ها و ارتشی ها درست نیست. معتقدیم که ارتش بیش از همه از کمونیست ها ترس دارد. در واقع بعضیها که در ارتش مخالف آقای خمینی هستند معتقدند که وی تحت نفوذ توده ایها و یا سایر افراطیهاست. به همین دلیل ما معتقدیم که باید مسؤولین ارتش رامتقاعد سازیم که آقای خمینی ضد توده ای و ضد کمونیسم در ایران است.

امریکا می تواند کمک کند که مذاکرات لازم بین آقای خمینی و ارتش شروع شود. ما قویاً چنین مذاکره ای را حمایت می کنیم و آن را ضروری می دانیم. اما ما نمی توانیم احساس اعتماد را که برای یک مذاکرۀ منظم لازم است به وجود بیاوریم. این (احساس اعتماد) تنها با یک رابطۀ مستقیم بین آیت الله و ارتش است که به وجود می آید.

ما معتقدیم که چنین مذاکراتی فوریت دارد. اطلاعات ما حاکی ست که در دانشگاه و در بین کارگران پشتیبانی از توده ایها رشد می کند که این امر به نوبۀ خود تحولات مرحلۀ انتقالی را می تواند مشکل و خطرناک سازد.... (۲۸۰ - ۲۸۱)

به هر حال آقای خمینی به آقای بهشتی پیام می دهد که با نظامی ها

تماس بگیرید، آنها را دلگرم کنید، اطمینان بدهید که حال ارتشی ها خیلی بهتر خواهد شد، اما قولی ندهید که عمل نشود. (۲۷۹)

آیت الله بهشتی با پا درمیانی سفارت آمریکا وارد مذاکره با سران ارتش می شود:

قبل از این كه من از طرف امام به عضویت شورای انقلاب برگزیده شوم اصولاً خط سیاسی و اجتماعی مبارزاتی‌ام خطی بود كه تماس با بیگانگان جزو آن نمی‌آید…بنابراین حاجتی به هیچ گونه تماس با هیچ گروهی از داخل و خارج ... نمی‌دیدم. ولی پس از این كه من به عضویت در شورای انقلاب انتخاب شدم، ...  چون، چه مقامات داخلی و چه مقامات خارجی فهمیده بودند كه یك عده‌ای با امام طرف مشورت هستند، در موقعی كه امام در پاریس بودند، و شورا تشكیل شده بود... تماسهایی می‌خواستند بگیرند. این گونه تماسها ]هم[ از طرف نمایندگیهای سیاسی خارجی (سفارت آمریكا و دیگران) پیشنهاد می‌شد و هم از طرف مقامات داخلی (ارتش، بختیار و دیگران)...  در آن دوره پیش از پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب كسانی از سفارت آمریكا آمده‌اند مسائلی را مطرح كرده‌اند۲... *

ژنرال هایزر  دربارۀ این تماسها گفته بود:

سفیر سولیوان به من گفته بود كه شخصیتهایی از میان رهبری جناح مخالف نظیر بازرگان و آیت‌الله بهشتی می‌توانند با رهبری ارتش ملاقات كنند. به همین جهت من نام و شمارۀ تلفن آنها را با خود برده بودم تا آنها را وادار سازم در جهت ترتیب ملاقاتهایی با آنها بكوشند…۳

کریم سنجانی رهبر جبهۀ ملی نیز دربارۀ همین ارتباطات گفته است:

ژنرال امریکایی با تعلیماتی که از مقامات مربوطه خود داشت با بعضی از عناصر روحانیت و غیر روحانی انقلاب وارد ارتباط شده بود. برحسب اطلاعاتی که من داشتم و بعد هم تایید شد او مکرر با افرادی مانند مهندس بازرگان و ناصر میناچی و  بهشتی ملاقات می‌کرد. همین آقایان از طرف دیگر با سالیوان و مامورین سفارت امریکا که نظرهای متفاوتی با هایزر داشتند در ارتباط بودند. تمام این ارتباطات شواهد غیرقابل انکار از مداخلات غیرقانونی و جاهلانۀ آمریکاییان در امور داخلی ایران و ارتباط مستمر بعضی از عناصر انقلاب با آنهاست. ۴

داریوش فروهر نیز نوشته است:

در سفر پاریس برای دیدار و گفت‌وگو با امام خمینی، قرار شد به وسیلۀ افسرانی كه به انقلاب گرایش یافته‌اند و با من آمد و رفت دارند، برای خودداری ارتش از پشتیبانی نظام حاكم، اقدام كنم و ایشان پیام پیوست را نوشتند و دادند تا به ایران برگردم و اگر كار به دلخواه پیش رفت، آن را انتشار دهم. به علت بسته شدن فرودگاه تهران، بازگشتم به ایران به عقب افتاد و سرانجام با خود ایشان به تهران آمدم و بی‌درنگ با سران ارتش تماس گرفتم، ولی آنها كه با پادرمیانی ژنرال هویزر با بعضی! رابطه برقرار كرده بودند به اشكال‌تراشی پرداختند و من نیز از این كار خود را كنار كشیدم و سه چهار روز بعد، اصل پیام را به امام خمینی بازگرداندم و تا اندازه‌ای هم به بازیگریهای دیگران اشاره كردم».

فروهر در آن زمان نمی دانسته که آیت الله خمینی علاوه بر وی، آیت الله بهشتی، و شاید بعضی دیگر را  هم در تهران مأمور تماس با نظامیان کرده بود، چنان که نمی دانسته طرح اصلی تماس با ارتش و جلب آنان به بیطرفی و یا حمایت از نهضت، از طرف سالیوان و هایزر، و با اطلاع و پشتیبانی اردوی انقلاب بوده است. ۵

مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر انقلاب نیز در سخنرانی خود به مناسبت سومین سالگرد پیروزی انقلاب  اسلامی به ارتباط با امریکاییان در دی ماه سال ۱۳۵۷، به منظور انتقال قدرت به جمهوری اسلامی، اشاره و تصریح کرده است که این ملاقاتها «با اجازۀ» آیت الله خمینی صورت می گرفته است:

دی ٥٧ـ ادامۀ مذاکرات حقوق بشر ایران و شورای انقلاب با امریکایی‌ها و ارتشیها که به منظور تسهیل و تسریع خروج و استعفای شاه و خودداری ارتش از حمله و آزار مردم شروع گردیده بود.

دی ٥٧ـ ملاقات محرمانه با آقای سالیوان سفیر کبیر آمریکا به اتفاق آقای موسوی اردبیلی با تصویب شورای انقلاب و اجازه امام.۶

به گفتۀ دکتر یزدی، «آقای هاشمی رفسنجانی هم ]وجود[ این تماسها را تأیید کرده اند.» (۲۷۹).

مارک گازیوروسکی، مورخ امریکایی نیز نوشته است ارتباط امریکایی‌ها با اعضای نهضت آزادی از پیش از انقلاب در جریان بود و آغاز آن با دیدار چهره‌هایی چون محمد توسلی و عباس امیرانتظام با مقامهای سفارت ایالات متحده در تهران بوده است:

مقامهای سفارت آمریکا از اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۷ با نهضت آزادی ایران که مهدی بازرگان رهبری‌اش می‌کرد، ارتباط برقرار کرده بودند؛ آن زمان نشانه‌های انقلاب کم‌کم هویدا شده بود. جان اِستمپل، مأمور سیاسی وزارت امور خارجه امریکا، اوایل ماه با محمد توسلی، از اعضای نهضت آزادی دیدار کرده و با همدیگر در مورد شرایط موجود مملکت بحث کرده بودند. توسلی چند هفته بعدتر استمپل را با بازرگان و دیگر عضو مؤسس نهضت آزادی، یدالله سحابی آشنا کرد...»۷

زیمرمن در دیدار دوم، پاسخ  سوالات سه گانه آیت الله خمینی را نیز می دهد:

س۱) مسأله این است که جهت گیری ارتش چیست؟ بهترین جواب باید از طریق سؤال و تماس با خود آنها باشد. اما نظریات خودم: آیا ارتش از برگشت فوری آیت الله می ترسد یااز هیجانات حاصله از آن؟ ارتش ماهیةً محافظه کار است و می خواهد آرامش باشد و نمی خواهد که جریانات سال قبل ادامه یابد. نظامیان از مجهولات و آیندۀ مبهم نگران هستند و خطر رشد و پیروزی  توده ایها را می بینند. بنابراین مذاکرات مستقیم با آنها ضروری ست.

س ۲) در مورد نظر ارتش دربارۀ «محافظت قانون اساسی» آیا منظور سلطنت است یا حفظ خود ارتش؟ باید از خود آنها پرسید و فهمید. اما نظرات ما: محافظت و حمایت قانون اساسی فرع بر حفظ آرامش در جهت روشن شدن جهت آینده است. هر کس از نظامیان، سیاسیان و مردم باید از قبل بدانند که چه سرنوشتی در انتظار آنهاست. به نظر امریکا قانون اساسی این قوانین و مقررات را روشن کرده است. امریکا معتقد است که نه ارتش و نه مخالفان نباید خلاف قانون اساسی رفتار کنند. به همین دلیل است که ما از ارتش شدیداً خواسته ایم که عملی خلاف قانون اساسی انجام ندهد. ترس ما این است که اگر  چهارچوب قانون اساسی به هم بخورد راه برای توده ای ها باز می شود. این خیلی مهم است که ما نمی گوییم که قانون اساسی نمی تواند و نباید تغییر کند و تأکید می کنیم. اما ما معتقدیم ایجاد یک جریان منظم برای تغییر مهم است. ما معتقدیم اگر یکپارچگی و انسجام ارتش حفظ شود امکان آن وجود خواهد داشت که رهبری ارتش هرگونه فرم سیاسی که انتخاب می شود مورد حمایت خود قرار دهد.

س ۳) در مورد وسایل نظامی فنی - جواب مطلقاً منفی ست ما می خواهیم که قدرت و یکپارچگی ارتش را حفظ کنیم. ما می خواهیم که نیروی ارتش وسایل فنی را که دولت ایران برای دفاع خود لازم می داند، داشته باشد. (۲۸۱ - ۲۸۱)

وارن زیمرمن در تاکید و تایید پیامهایی که از سوی دولت امریکا برای آیت الله خمینی آورده، به نقل سخنان ساندرز  معاون وزارت امور خارجۀ آمریکا در کنگرۀ امریکا می پردازد، که در آن از چگونگی انتقال قدرت از رژیم شاه به اردوی انقلاب - و در خط انقلاب - نیز سخن رفته است:  

۱ - ساندرز گفته است ایرانیان باید سرنوشت آیندۀ خود را خودشان تعیین کنند و این است که ما از شما دعوت می کنیم که با ارتش مذاکره کنید.

۲ - ساندرز گفته است که دولت امریکا جریانات قانونی را تأیید می کند. اگر تغییراتی لازم باشد ما مخالف آن نیستیم. این تغییرات باید از طریق یک جریان منظم و کنترل و حساب شده باشد و همۀ ایرانیها در آن شرکت کنند و آن را حمایت کنند.

۳ - ساندرز گفته است که دولت امریکا از استقلال ایران حمایت می کند. به نظر ما هم ایالات متحده و هم طرفداران آیت الله در جلوگیری از نفوذ توده ایها که مستقیماً به نفع روسها خواهد بود، منافع مشترک شدیدی دارند. (۲۸۲)

زیمرمن سپس چهار سوال از طرف امریکا مطرح می کند:

۱ - سرنوشت سرمایه گذاریهای امریکا در ایران؟

۲ - آیندۀ فروش نفت به غرب؟

۳ - آیندۀ روابط سیاسی، نظامی ایران با امریکا؟

۴ - روابط با روسیه؟ (۲۸۲ - ۲۸۳)

روشن است که نگرانی امریکا از  احتمال سوء استفادۀ کمونیست های طرفدار شوروی از هرج و مرجی ست که ممکن است از برخورد نظامیان با انقلابیها روی دهد، و از این جهت خواهان تماس مستقیم اردوی انقلاب و نظامیهاست، و رساندن آنها به توافقی که انتقال قدرت بدون خونریزی صورت گیرد، و اگر ممکن باشد از ظرفیتهای قانون اساسی مشروطه استفاده شود، که البته با مخالفت آیت الله خمینی رو به رو می شود.

آیت الله خمینی با استفاده از نقطۀ ضعف دولت امریکا - یعنی احتمال قدرت یافتن چپها و توده ایها در ایران -  برنامۀ سیاسی آیندۀ خود را به شرح زیر به نظر امریکا می رساند و   خواهان سرعت در کارها می شود:

در مورد برنامۀ سیاسی آینده برای مرحلۀ انتقالی سه مرحله پیش بینی شده است:

مرحلۀ اول تأسیس شورای انقلاب. دوم معرفی دولت موقت سوم تنظیم و تصویب قانون اساسی جدید که بعداً به موجب آن قانون اساسی عمل خواهیم کرد. با عقب انداختن کارها دست توده ایها را باز می کنید. شما با حمایت از این دولت یا آن دولت و شلوغی ارتش باعث تعویق و در نتیجه  رشد توده ایها و باعث زحمت بیشتر ما هستید. کنار بروید وبگذارید خود ما کارهایمان را بکنیم. ارتش را هم وادار به سکوت و عدم دخالت بنمایید. نه کمونیست نه توده ای کاری نمی تواند بکند. اما اگر وضع به همین ترتیب ادامه یابد کاری نمی شود و توده ای ها رشد می کنند و باعث زحمت می شوند. (۲۸۳ - ۲۸۴)

وی در ادامه پاسخ خود به دولت امریکا مواضع خود را دربارۀ چهار موضوع اساسی برای امریکا: سرمایه گذاری امریکا در ایران، فروش نفت، روابط سیاسی - نظامی با امریکا،  و روابط با روسیه روشن می کند، پاسخهایی «غرب پسند» می دهد،

س ۱ -  سرمایه گذاریهای آمریکا در ایران:

الف -  در شرایط فعلی از کم و کیف این سرمایه گذاریها و ماهیت فعالیتهای آنان اطلاعات کافی نداریم.

ب - اساس سیاست و خط مشی ما در این مورد و سایر موارد مشابه حفظ استقلال مملکت، مصالح ملی و توسعه و عمران کشور خودمان است.

ج - این امر با برنامه ریزیهای دولت آیندۀ جمهوری اسلامی بستگی دارد. مثلاً به طور قطع ما کشاورزی خود را زنده خواهیم کرد. به وابستگی نیازهای غذایی به خارج پایان خواهیم داد. این امر اولویت را در امور کشاورزی ما بیان می کند. در رابطه با اجرای این برنامه و تحقق اهداف کشاورزی دولت آینده ممکن است آنچه را که لازم و مفید می دانید انجام دهد از جمله همکاری با کمپانی های خارجی از جمله امریکایی ها.

س ۲ - فروش نفت به غرب کماکان ادامه خواهد یافت. ما خواستار اصلاح وضع اقتصادی کشورمان هستیم. کشور ما را خراب کرده اند. ما به درآمد نفت نیاز داریم. نمی خواهیم از گرسنگی بر سر چاههای نفت بمیریم. لذا نفت خود را به مشتریان آن می فروشیم. به قیمت عادلانۀ روز به هر کس که بخرد می فروشیم و ارز دریافت می کنیم نه چیز دیگری. ما فقط به آفریقای جنوبی و اسرائیل نفت نخواهیم فروخت.

س ۳ - آیندۀ روابط سیاسی، نظامی  با امریکا:

الف - ما اساساً ضد هیچ کشور و ملتی نیستیم. ضد سیاستهای آنان علیه مصالح ملت خودمان و ظلم آنها هستیم. هرگاه روش دولت امریکا برخلاف گذشته واقع بینانه شود و دست از دخالت در امور ما بردارد، دست از حمایت مردمی دزد و فاسد، از ارتشی و غیر ارتشی بردارد، جنبش ما را بفهمد و به آزادی و استقلال ما احترام بگذارد ما با آنها روابط دوستانه خواهیم داشت. ما برای توسعۀ کشاورزی و اقتصاد کشور به علوم و فنون و تکنولوژی غرب خصوصاً امریکا نیاز داریم. با دوستی و احترام متقابل می توانیم رابطه داشته باشیم. اما امریکا باید بداند که تنفر عمیق مردم ما نسبت به امریکا به دلیل کودتای ۱۳۳۲ * و دخالت ممتد آنها از آن به بعد و حمایت از شاه امری نیست که در مدت کوتاهی از دل مردم ما برود. امریکا می تواند آن را جبران کند و عملاً نشان دهد که سیاستش تغییر کرده است.

ب - ما با خرید سلاحهای عظیم نظامی برای ایران موافق نیستیم. آنها را نه ضروری می دانیم و نه مفید.

ج - ثبات ایران و در نتیجه ثبات منطقه را ما نه در خرید سلاحهای عظیم و نه در یک ارتش بزرگ می دانیم بلکه در توسعۀ  دموکراسی، استقلال کشور، عدالت اجتماعی، همکاری و شرکت وسیع مردم در تمامی شؤون کشور می دانیم.

د - سیاست خارجی ما بیطرفی مثبت است و لذا در پیمانهای نظامی شرکت نمی کنیم.

هـ. ما نه به صورت ژاندارم منطقه عمل خواهیم کرد و نه به صورت صادر کنندۀ انقلاب به سایر کشورهای منطقه. (۲۸۴ - ۲۸۵)

و با جمله ای کلیدی در پاسخ به سوال چهارم دربارۀ روابط دولت انقلابی با روسیه:

روابط با روسیه، عیناً نظیر امریکاست. ما از آنها هم سوابق تلخی داریم. آنها هم رژیم شاه را حمایت کرده اند. آنها هم اگر بخواهند در امور ما دخالت کنند مقابله و مقاومت می کنیم. آنها هم اگر به ما احترام بگذارند و مصالح ما را محترم بشمارند، در امور داخلی ما دخالت نکنند و با آنها دوستی خواهیم داشت. اما ما خود را با مردمی که به خدا معتقدند نزدیکتر حس می کنیم تا با ملحدین خدانشناس. (۲۸۵)

بااین تأکید که قصدش ایجاد تنش و تحریک نیست:

۱ - ما خواستار تقلیل فشار و جنجالهای سیاسی بین المللی و منطقه ای هستیم، نه تحریک و تشدید جنجالها.

۲ - ما برای ساختن مجدد کشور و آبادانی مملکت به آرامش نیاز داریم، بنابراین در تحریکات و تشنجات منطقه و دسته بندیها شرکت نخواهیم کرد.

۳ - در مشکلات و مسائل سیاسی جهانی با سایر دول، راه حل را از طریق مذاکرات سیاسی و در سطح سازمان ملل می دانیم. (۲۸۶)

نمایندۀ امریکا سؤال می کند:

شما گفته اید که می خواهید به جنگ و خونریزی خاتمه دهید، ما هم موافقیم و کوشش داریم. اما ترس و نگرانی ما این است که قبل از تماس با ارتش و سایر عوامل مهم و قابل توجه معرفی و اعلام دولت موقت انتقالی به بروز ریسک های ثانوی منجر شود. علاقه مندیم نظریات آیت الله را بدانیم. (۲۸۶)

دکتر یزدی از زیمرمن توضیح می خواهد که منظور از «سایر عوامل مهم و قابل توجه» چیست؟ روز ۳۰ دی ماه ۷۵/ ۲۰ ژانویه ۷۹ نمایندۀ امریکا تلفنی چنین پاسخ می دهد:

در تصمیم گیری نسبت به آینده و جریان تحول سیاسی و برنامه ای برای به وجود آوردن حداکثر ثبات، باید خود مردم شرکت کنندگان اصلی باشند و عناصر اصلی را خود آنها انتخاب کنند و سعی شود که حداکثر نیروها را در بر گیرد. (۲۸۶ - ۲۸۷)

پیام امریکا در چهارمین دیدار در روز ۲۴ ژانویه ۱۹۷۹ چنین است:

۱ - برای ما، و فرض ما آن است که آیت الله هم با ما در این امر شریکند، ایران مستقل و با ثبات و جدای از دخالت خارجیها، هدف است.

۲ - ما اعتقاد داریم که جریان ]=امکان؟[ کافی در قانون اساسی هست که از طریق آن تمامی نیروهای اصلی می توانند با آرامش در تنظیم سرنوشت مملکت شرکت و دخالت کنند.

۳ - اگر این جریانات تعقیب و اجرا نشوند و یک حرکت و برخورد مستقیم خارجی، جدای از قانون اساسی ممکن است اتفاق بیفتد، با نتایج فاجعه آمیز آن برای تمامی نیروهای غیر کمونیست، از جمله برای عوامل مذهبی و پشتیبانان آنان، در این مورد از من خواسته شده است که توجه شما را به «بیانیه» جدید حزب توده جلب کنم که پشتیبانی خود را از شورای انقلاب و دولت موقت اعلام داشته است.

۴ - ما فکر می کنیم که در شرایط کنونی هنوز زود است که آیت الله در این زمان به ایران برگردند. (۲۸۷)

پیام امریکا در پنجمین دیدار، ۷ بهمن ۱۳۵۷، ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹

اشخاصی مدعی هستند که نمایندۀ آیت الله خمینی می باشند و به بعضی اشخاص در  مقامات دولت و با بعضی تجار امریکایی مراجعه کرده اند. ما می خواهیم بدانیم آیا چنین امری صحت دارد؟ بعضی اوقات این اشخاص مراجعه می کنند به نام نمایندۀ آیت الله و می  خواهندکه اسناد و مدارک روابط ایران  امریکا را بررسی کنند. آنها خود را نمایندگان آیت الله در مسائل رسمی و دولتی معرفی می کنند. ما معتقدیم که آیت الله خمینی باید از این مسائل باخبر بشوند. ما می خواهیم که آیت الله بدانند که این وقایع اتفاق می افتند. ما بسیار خوشوقت خواهیم شد که نظرات ایشان را بدانیم که چگونه با این اشخاص که مدعی نمایندگی آیت الله هستند برخورد کنیم. (۲۸۸ - ۲۸۹)

دکتر یزدی همان جا نمونه می خواهد، و نماینده امریکا از شخصی به نام «مجتبی نوربخش» یاد می کند، که قبلاً به همراه دوست امریکایی اش لئونارد فریمن دست کم دو بار به دیدار آیت الله رفته بودند. پس یزدی پاسخ می دهدکه «چنین چیزی وجود ندارد با این حال به او گفتم که سؤال را مطرح کرده و جواب قطعی آن را خواهم داد.» البته پاسخ قطعی آیت الله خمینی به این سؤال در کتاب نیامده است.*

دکتر یزدی سپس «پیام آقای خمینی به دولت امریکا» را به زیمرمن می دهد:

کارها و عملیات بختیار و سران کنونی ارتش نه تنها برای ملت ایران، بلکه برای دولت امریکا هم به خصوص در آینده خود امریکا هم در ایران، سخت ضرر دارد. و من ممکن است مجبور شوم دستور جدیدی دربارۀ اوضاع ایران بدهم. بهتر است شما به ارتش توصیه کنید که از بختیار اطاعت نکند. دست از این حرکات بردارند. ادامۀ این عملیات توسط بختیار و سران ارتش ممکن است فاجعه ای بزرگ به بار آورد. اگر او و ارتش در امور دخالت نکنند و ما ملت را ساکت کنیم ضرری برای امریکا ندارد. این گونه حرکات و رفتار، ثبات و آرامش منطقه را باعث نخواهد شد. ملت از من حرف شنوی دارد و ثبات به دستورمن و با اجرای برنامۀ من به وجود خواهد آمد. وقتی من دولت موقت را اعلام کنم خواهید دیدکه رفع بسیاری از ابهامات خواهد شد و خواهید دید که ما با مردم امریکا دشمنی خاصی نداریم و خواهید دید که جمهوری اسلامی که بر مبنای فقه و احکام اسلامی استوار است چیزی نیست جز بشر دوستی و به نفع صلح و آرامش همۀ بشریت است. بستن فرودگاهها و جلوگیری از رفتن ما به ایران ثبات را بیش از پیش بر هم می زند، نه آن که اوضاع را تثبیت نماید. از جانب نیروهای طرفدار من خواسته شده است که اذن بدهم بروند فرودگاه را باز کنند با زور. اما من هنوز چنین اذنی نداده ام. همچنین نیروهای مسلح از نظامی و غیر نظامی، از جمله عشایر درخواست عمل برای پایان دادن به وضع کنونی کرده اند. اما من هنوز اذن نداده ام و ترجیح می دهم که کار با مسالمت تمام شود و سرنوشت مملکت به دست ملت سپرده شود. (۲۸۹- ۲۹۰)

پیام آقای خمینی پاسخ همۀ سوالهای امریکا نیست، و آیت الله - مثل همیشه  - پاسخ به خواست اصلی امریکا را مبنی بر این که:

در تصمیم گیری نسبت به آینده و جریان تحول سیاسی و برنامه ای برای به وجود آوردن حداکثر ثبات، باید خود مردم شرکت کنندگان اصلی باشند و عناصر اصلی را خود آنها انتخاب کنند و سعی شود که حداکثر نیروها را در بر گیرد، (۲۸۶ - ۲۸۷)

 روز بعد در سخنرانی عمومی در نوفل لوشاتو  جواب می دهد:

من در اول فرصتی که پیدا کنم به خواست خدا می روم ایران و اول قدمی که بر می دارم تأسیس می کنم یک دولت اسلامی مبتنی بر احکام اسلام، مبتنی بر رأی مردم. پیشنهاد می کنیم به مردم و رأی از آنها می گیریم و یک حکومت اسلامی تأسیس می کنیم. همۀ ایران مُسلمَند و من گمان ندارم جز چند نفری که خیال می کنند که اسلام مخالف با ظلم آنها هست و تشخیص این را داده اند، مردم ایران مخالف باشند... این هم خیال نکنند که جمهوری اسلامی یک چیزی است که ما نمی فهمیم. اینها خودشان را به نفهمی می زنند! چرا نمی فهمید؟ جمهوری اش را که همه می دانید، یعنی رأی عمومی باید بگیرید. اسلامی اش هم یعنی قواعد اسلام. (صحیفۀ امام، ج ۵، ص ۵۴۸) >>> قسمت دوم: نتیجه گیری

[مقاله کامل PDF با زیرنویس و یادداشت ها