در دوران ھخامنشي بین النھرین به عنوان مھد كھن ترین تمدنھای بشری جزیی از امپراطوری عظیم پارسیان به شمار می رفت و فرھنگ و تمدن آن بخصوص ازآن بابل، تأثیر عظیمي درفرھنگ ایرانی به جا نھاد. در باب اخلاق جنسی مردمان این سامان گزارشھا و اسناد پراكنده اي وجود دارد كه تا حدی مي تواند روشنگر برخی از مسائل باشد.

برخي از پژوھشگران مسائل جنسیت كه با دیدگاه اولویت نقش مالكیت در روابط جنسی در این باب نظر داده اند، نقش مالكیت و دارایی را در روابط جنسی برجسته مي دانند. سیامك ستوده نویسندهٔ زن و سِكس در تاریخ در این باب مي نویسد: در میان این اقوام زنان اساساً بعنوان دارایي مرد قلمداد مي شده اند. بنابراین زنا نه به عنوان عملي صرفاً خلاف اخلاق بلكه نوعي تجاوز به مال غیر قلمداد مي شده است و لذا مرد متجاوز مي بایست خسارت مالي وارده را جبران مي كرده است.

در این مورد اگر زن مورد تجاوز قرار گرفته، ھنوز دختر بوده و درخانهٔ پدرش مي زیسته، عمل مزبور تجاوز به مال و دارایي پدر و اگر شوھر داشته، تجاوز به مال شوھر وي قلمداد مي شده است. در مورد اول اگر مرد خود مجرد مي بود مي بایست به پدر دختر بابت خسارتي كه به مال وي وارد آورده بود پول پرداخت نموده و با دختر وي ازدواج مي كرده است، به عبارت دیگر مجبور بوده مال را به قیمت قبل از خسارت خریداري نماید و از این طریق خسارت را جبران كند.

ولي چنانچه مرد خود زن داشته و از این رو نمي توانسته خود با دختر مزبور ازدواج نماید، در این صورت مي بایست در ازاي ضایع كردن مال، معادل آن یعني زن خود را به پدر دختر مي داده تا بعنوان فاحشه از وي استفاده شود و اما در مورد دوم اگر زن مورد تجاوز قرار گرفته شوھر داشته است، از آنجا كه ھیچ یك ازمبادلات و معاوضات بالا عملي نبوده، لذا مرد متجاوز مقطوع النسل یا محكوم به مرگ شده و زن نیز یا كشته و یا بیني اَش مانند رسمي كه در میان پاتانھاي اَفغانستان وجود دارد و احتمالاً باقیمانده از ھمین رسم است بریده مي شده است.»

البته در نگاه اول ممكن است این نوع نگرش قدري افراطي و مادي به نظر برسد، اما گزارشي كه ھرودوت (نخستین تاریخ‌ نگار یونانی‌زبان) از اخلاق مردم بابل بدست مي دھد، تا حدي این ماجرا یعني سنجیدن زنان و دختران بوسیله پول را تأئید مي كند: در بابل معمول بود كه سالي یكمرتبه در ھر دھي، دختراني را كه به حد بلوغ رسیده بودند، در یكجا جمع مي كردند و جمعي از مردان دور آنھا مي ایستادند. بعد جارچي دختران را یكي یكي صدا كرده و مي فروخت. این كار از زیباترین دختر شروع مي شد و ھمین كه او را به قیمت گزافي مي فروخت دیگري را كه از حیث زیبایي نفر دوم بود مي طلبید.

بدین ترتیب بابلي ھاي ثروتمند كه بحد بلوغ رسیده بودند دختران زیبا را مي خریدند وبابلیھاي ساده یعني عوام كه در جستجوي دختران زیبا نبودند، حاضر مي شدند به قیمت كم دختران كمتر زیبا را بردارند.

چون فروش این دختران تمام مي شد، جارچي، زشت ترین دختر یا دختر ناقص الخلقه اي را طلبیده به آواز بلند میگفت: كي مي خواھد به نازل ترین پاداش این دختر را به زنی اختیار کند؟ وآن دختر را به کسی می داد که به گرفتن نازلترین وجه راضي مي شد. پولي كه براي شوھر دادن این نوع دختران لازم مي آمد، از محل فروش دختران زیبا تأمین مي شد. پدر نمي توانست به میل خود دختر را شوھر دھد ونیز ممنوع بود كه كسي دختري را بي ضمانت ضامن ھا بخانه ببرد، این ضامن ھا مي بایست در نزد دختر ضمانت كنند كه كسي كه وي را مي خرد با او ازدواج خواھد كرد.

اگر زن و شوھر با ھم سازگار نبودند، زن مي بایست پولي را كه شوھر داده، رد كند. این عادت خوبي بود و حالا متروك شده است.

تركیب غریبي از عادات خوب وسنت ھاي غلط، در این معني كه دختران زشت و بي طالع به شوھر مي رسیدند اما كسي از دختران زیبا در مورد شوھر آینده شان نظر نمي خواست و در واقع دختران ھمچون كالا فروخته مي شدند، از طرفي ھم ھروقت با شوھر به نقطهٔ جدایي مي رسیدند، میتوانستند با دادن وجھي كه برایشان پرداخت شده خود را آزاد كنند. شاید این رسم یكي از دلایل وفور روسپیان در بابل بوده باشد.

زناني كه با پرداخت وجه خود را از دست شوھر تحمیلي آزاد كرده و چون اكثراً نمي توانستند به نزد خانواده پدري بازگردند، ناچار به روي آوردن به تَن فروشي میگردیدند، تا جایي كه نام بابل را مترادف شھر گناه نموده، ھدف لعنت اَنبیاي بني اِسرائیل ساختند. ھرودوت اخبار جالب دیگري نیز درباره زندگي جنسي بابلیان دارد، از جمله اینكه: بابلي ھا براي اینكه دختران خود را مجبور نكنند به شھر اجنبي بروند، بعدھا ترتیب دیگري در پیش گرفتند، بدین معني كه از مردم عوام ،آنھایي كه از جھت جنگ و مصیبت ھاي دیگر دچار فقر و پریشاني شده اند ، با تن دختران خود كسب مي كنند.

این جنبهٔ مالي و اقتصادي روسپي گري در بابل بود، اما نوع دیگر آن مربوط به مراسم آئیني و مذھبي مي گردد كه ارتباطي با نیاز مالي نداشت: بابلي ھا عادتي دارند كه بسیار زشت است. ھر زن بابلي باید یكدفعه در مدت عمر خود را به شخص خارجي در معبد آفرودیت (در اسطوره‌های یونان: الههٔ عشق، زیبایی و شور جنسی) تسلیم كند.

بعضي زنان كه ثروتمنداند چون نمي خواھند با زنان فرودست مخلوط شوند به معبد مزبور رفته، در گردونه ھایي جا مي گیرند و ملتزمین زیاد پشت سر آنھا مي ایستند. مرد سكه اي روي زانوي زن انداخته مي گوید: تورا بنام آفرودیت دعوت می كنم. سكه اي را كه مرد مي دھد ھر قدر كم باشد زن باید قبول كند زیرا براي خدا داده مي شود و پس از اینكه زني از معبد خارج شد دیگربه ھیچ قیمتي با مردان ارتباط نمي یابد و زنان زیبا زود از معبد خارج مي شوند و حال آنكه زنان زشت مجبور مي شوند سه چھار سال در معبد بمانند تا یک نفر به طرف آنھا بیاید.

عمل تسلیم بدن زن به یك مرد اجنبي نیز یكي از سنت ھاي اقوام كھن بود كه آن را نوعي قرباني براي خدایان مي دانستند تا نظر لطف ومحبت آنان را به خود جلب كنند و نه تنھا در بابل بلكه در مناطق بسیاري از جمله ھند جاري بود، چنان كه در ھند متداول بود دختران بھنگام ازدواج، ابتدا با یك برھمن ھمخوابه مي شدند و بكارت خود را بدینوسیله قرباني شیوا (یکی از بلندپایه ترین ایزدان آئین هندو است) مي ساختند.

ھرودوت در ادامه شرح اخلاق جنسي وزناشویي بابلیان خاطرنشان مي سازد كه: زن و مرد پس از اینكه با ھم ارتباط یافتند، باید كُندُر بسوزانند و ھر دو ھمین كه صبح در رسید شست و شو كنند و قبل از این كار دست به ظرفي نمي زنند، عادت اعراب نیز چنین است. احتمالاً سوزاندن كندر جھت متبرك ساختن محیط و زدودن آلودگي گناه بوده و آنچه كه بنام شست و شو در میان آنان و اعراب بعنوان یكي از ھم ریشه ھاي سامي شان و جود داشته ھمان است كه بعدھا تحت آداب غسل جنابت در اسلام نیز مورد توجه قرار گرفت.